وبلاگ شخصی من
وبلاگ وحید جنتی

رازگشایی از رابطه‌ عمیق کلیسای اوانجلیکی آمریکا و رژیم صهیونیستی

Posted: 22 Jan 2014 01:00 PM PST

چرا اسرائیل توانسته است علی‌رغم معاهدات بین‌المللی تسلیحات بیولوژیکی، شیمیایی و هسته‌ای را تولید نماید؟ چرا اسرائیل بیش از هر کشور دیگری در معرض قطعنامه‌های سازمان ملل قرار گرفته است؟ و چرا آمریکا تقریبا تمام آنها را وتو نموده است؟ چرا در حالیکه آمریکا خود مبتکر راه‌حل دو دولتی برای مناقشه اسرائیل و فلسطین است با این وجود سد راه شناسایی فلسطین به عنوان یک کشور مستقل در سازمان ملل می‌شود؟ چرا هم‌اینک رابطه‌ای عمیق بین کلیسای اوانجلیکی آمریکا و دولت صهیونیستی برقرار است؟ برای پاسخ به این سؤالات با این گزارش همراه شوید.

 

چگونه علی‌رغم تمام معاهدات بین‌المللی، آمریکا از تسلیح اسرائیل

به انواع تجهیزات حمایت نموده و همواره در کنار این رژیم بوده است؟

ریشه‌های این رابطه عمیق در اصلاحات پروتستانی قرار دارد که توجهات را بار دیگر معطوف به عهد عتیق و معاملات خدا با یهودیان معطوف نمود. تقریبا ۱۵۰۰ سال بعد، ارزیابی جدید از جایگاه یهودیت در برنامه‌های الهی ظاهر شد. در گزارش حاضر سعی می‌گردد تا نگاهی مختصر به کلیسای اوانجلیکی آمریکا، اعتقادات آن و چگونگی تکامل و نیز تأثیر آن بر سیاست خارجی آمریکا انداخته شود.

 

آیا سنت اوانجلیکی آمریکا که روز به روز به طرفداران آن نیز افزوده می‌شود

باعث اتحاد شوم بین آمریکا و اسرائیل شده است؟

 

اعتقاد به قریب‌الوقوع بودن آخرالزمان و بازگشت مسیح

در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم با بروز ناآرامی‌های شدید در دو سوی آتلانتیک بدبینی بسیاری بر جوامع حاکم شد. جنگ استقلال آمریکا (۱۹۸۴-۱۹۷۵)، انقلاب فرانسه (۱۷۹۳-۱۷۸۹) و سپس جنگی‌های ناپلئونی (۱۸۱۵-۱۸۰۹) بذر فرا رسیدن آخرالزمان را در میان مردم پراکندند. بالاخص فتوحات ناپلئون و محدودیت‌های شدیدی که وی برای دستگاه پاپ ایجاد نمود و نیز تلاش وی برای اتحاد اروپا و پادشاهی بر تمام این قاره باعث گردید برخی مفسرین دینی وی را دجال بنامند.

 

جنگ‌های دو سوی آتلانتیک باعث گردیدند تا

اعتقاد به قریب الوقوع بودن آخرالزمان در میان مسیحیان رواج یابد

برای مثال، چارلز فینی (Charles Finney) در سال ۱۹۳۵ پیش‌بینی نمود که مسیح ممکن است طی سه سال آتی ظهور نماید. جوزف میلر (Joseph Miller) بازگشت مسیح را ۲۱ مارس ۱۸۴۳ اعلام نمود و چارلز راسل پیش‌بینی کرد که مسیح در سال ۱۹۱۴ پادشاهی خود را بنیان خواهد نمود. برای چندین سال متمادی پیش‌بینی‌های راسل که در آنها متون مقدس با مسائل جاری پیوند داده شده بودند در بیش از ۱۵۰۰ روزنامه در آمریکا و کانادا منتشر می‌گشتند. فردی به نام جان نلسون داربی (John Nelson Darby) با برگذاری کنفرانس‌هایی در انگلستان و ایرلند بین سال‌های ۱۸۲۶ تا ۱۸۳۳ باعث پذیرش این پیش‌بینی‌ها از سوی اوانجلیک‌ها شد.

 

جان نلسون داربی را می‌توان پدر اوانجلیکانیسم آمریکا نامید

 

ترویج مسیحیت صهیونیسم در آمریکا

همانگونه که گفته شد بروز جنگ‌ها و ناآرامی‌های شدید در دو سوی آتلانتیک باعث رواج افکار آخرالزمانی در میان مسیحیان بالاخص اوانجلیک‌ها شد. در آمریکا نیز برای مثال در زمان جنگ استقلال این کشور، جرج سوم، پادشاه بریتانیا، به صورت دجال ترسیم می‌گشت. دربی بین سال‌های ۱۸۵۹ تا ۱۸۷۲ با سفرهای زیادی به اقصی نقاط آمریکا دیدگاه‌های خود در مورد کلیسای در حال افول و اسرائیل احیاء شده را به ترویج داده و تأثیر زیادی بر اوانجلیکانیسم آمریکایی گذارد. در غیاب یک جنبش صهیونیستی یهودی، مسیحیت صهیونیستی از میان آموزه های وی سر برآورد.

 

گابلین، مودی، بلک‌استون و اسکوفیلد

جزو معروف‌ترین مبلغین مسیحیت صهیونیستی در دوران ترویج این نحله فکری شوم بودند

بدین ترتیب داربی در کنار اوانجلیک‌های دیگری چون جیمز بروکز (James Brookes)، آرنو گابلین (Arno Gaebelein)، دی. ال. مودی (D. L. Moody)، ویلیام ای. بلک‌استون (William E. Blackstone) و سی.آی. اسکوفیلد (C. I. Scofield) به ترویج آموزه‌های مسیحیت صهیونیستی در آمریکا پرداخت. فعالیت‌های اوانجلیک‌ها طی دو قرن ادامه یافته و با روی کار آمدن رؤسای جمهوری چون کارتر، ریگان و جرج بوش به اوج خود می‌رسد.

 

اما تولد دولت اسرائیل چه ربطی به آخرالزمان مسیحی دارد؟

صهیونیسم مسیحی اصالتا یک جنبش سیاسی بین مسیحیان پروتستان بشارتی است که وجود رژیم اسرائیل را تحقق پیش‌گویی‌های کتاب مقدس و از جانب خدا دانسته و معتقد است که این کشور باید از نظر اقتصادی، معنوی، سیاسی و تکنولوژیک مورد حمایت بی قید شرط قرار گیرد زیرا تشکیل دولت یهود در سرزمین‌های فلسطین یکی از نشانه‌های ظهور مسیح است.

 

مسیحیان صهیوینستی تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین را زمینه‌ساز ظهور مسیح می‌دانند

صهیونیسم مسیحی معتقد است که برکت خدا با ملت‌هایی خواهد بود که در کنار اسرائیل می‌ایستند و لعنت او با آنهایی که چنین نمی‌کنند. هفت ویژگی اساسی را می‌توان در الهیات خاص مسیحیت صهیونیست برشمرد که هر کدام از آنها بر اساس کتاب مقدس قابل ارزیابی است. همه مسیحیانی که خود را به نوعی مسیحی صهیونیست می‌دانند به همه این هفت اصل معتقد نبوده یا حداقل به یک میزان به آن التزام ندارند. در هر صورت این هفت اصل خلاصه‌ای از خصوصیات ممیزه صهیونیسم مسیحی در اختیار ما قرار می‌دهد که آن را از دیگر جنبش‌ها متمایز می‌سازد:

۱٫ روش تفسیری شدیدا .تحت‌اللفظی از کتاب مقدس

۲٫ قوم یهود به عنوان قوم برگزیده خدا باقی می‌مانند

۳٫ بازسازی و تصرف ارض موعود

۴٫ اورشلیم، پایتخت انحصاری و ابدی یهودیان

۵٫ بازسازی معبد یهودیان

۶٫ ناسازگاری با اعراب و مسلمانان

۷٫ بیم از وقوع حارماگدون

 

تولد دوباره صهیونیسم مسیحی اوانجلیکی آمریکا

دوران کارتر و شکوفایی دوباره

در نظر اوانجلیک‌ها تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ به منزله تحقق پیش‌بینی‌های کتب مقدس بود. “جنگ شش روزه” در سال ۱۹۷۶ نیز باعث افزایش چشمگیر علاقه اوانجلیکی‌ها به اسرائیل و صهیونیسم گشت.

مجموعه‌ای از رویدادها در سال ۱۹۷۶ صهیونیسم مسیحی را به خبر اول رسانه‌های آمریکایی تبدیل نمود. جیمی کارتر با معرفی خود به عنوان یک مسیحی “دوباره متولد شده” حمایت جناح راست اوانجلیکی را کسب نمود. یک سال پس از آن در اسرائیل مانخیم بیگن و حزب افراطی لیکود به قدرت رسیدند. یک ائتلاف سه گانه به تدریج بین راست سیاسی، اوانجلیک‌ها و لابی یهود پدیدار گشت. در سال ۱۹۷۸، جیمی کارتر تصدیق نمود که اعتقادات صهیونیستی وی بر خط‌مشی آمریکا در خاورمینه تأثیر گذارده است. وی طی سخنانی گفت:

“بازگشتی به سرزمینی مقدس که یهودیان چند صد سال پیش از آنجا رانده شده بودند … تأسیس دولت اسرائیل به منزله تحقق پیش‌بینی متون مقدس است.”

 

دهه ۸۰ و روی کار آمدن جیمی کارتر در آمریکا و مناخیم بگین در اسرائیل

به منزله تولد دوباره صهیونیسم مسیحی اوانجلیکی بود

 

با این حال زمانی که وی با سیاست‌های شهرک‌سازی اسرائیل مخالفت نمود حمایت صهیونیست‌ها و اوانجلیک‌ها را از دست داد و آنها نیز شروع به پشتیبانی از رونالد ریگان در انتخابات ۱۹۸۰ نمودند. انتخاب ریگان باعث قدرت‌گیری روزافزون جنبش صهیونیسم مسیحی شد.

 

ریگان و اوج قدرت صهیونیسم مسیحی

در دوران ریگان صهیونیست‌های مسیحی مطرحی چون جری فالول (Jerry Falwell)، مایک اوانز (Mike Evans) و هال لیندسی (Hal Lindsey) نفوذ زیادی یافته و رابطه مستقیمی با اعضاء و رهبران کنگره برقرار نمودند. وی حتی در سال ۱۹۸۲ از فالول دعوت نمود تا در شورای امنیت ملی در مورد احتمال بروز یک جنگ آرماگدونی هسته‌ای با روسیه کمونیستی صحبت نماید.

 

پیروزی ریگان در انتخابات سال ۱۹۸۰

قدرت روز‌افزونی برای جنبش صهیونیسم مسیحی در پی داشت

 

ریگان در سخنانی که در شماره آوریل ۱۹۸۴ روزنامه واشنگتن‌پست چاپ شد چنین گفت:

“می‌دانید، زمانی که به پیش‌گویی‌های پیامبران قدیمی در عهد عتیق رجوع کرده و علائم آرماگدون را می‌بینم، با خود می‌گویم که آیا ما نسلی هستیم که قرار است شاهد این واقعه باشد. نمی‌دانم که آیا شما اخیرا هیچکدام از این پیش‌گویی‌ها را دیده‌اید یا نه اما باور کنید این پیش‌گویی‌ها زمانه ما را توصیف می‌کنند.”

 

در دوران ریگان، صهیونیست‌ مسیحی‌های مطرحی چون

جری فارول، مایک اوانز و هال لیندسی نفوذ فراوانی یافتند

اگرچه رؤسای‌جمهور بعدی پیش‌فرض‌های دینی ریگان و کارتر را نداشتند اما آنها نیز به مانند اسلاف خود حمایت شدیدی از جنبش صهیونیسم به عمل آوردند.

 

صهیوینسم مسیحی در زمان معاصر

جان هاگی، پیامبر جدید صهیونیست‌های مسیحی

کشیش جان هاگی، بنیانگذار و کشیش ارشد کلیسای کورنر استون (Cornerstone Church)، یکی از صهیونیست مسیحیان بسیار افراطی است که به نظر می‌رسد روح جری فالول [کشیشی که توهینش به پیامبر در شبکه‌های آمریکایی خشم مسلمانان جهان را برانگیخت] که در سال ۲۰۰۷ جان سپرد در وی حلول کرده است. کلیسای وی که در تگزاس قرار دارد بیش از ۱۹/۰۰۰ عضو دارد. وی همچنین مدیر عامل یک “تلویزیون اوانجلیکایی جهانی” است که برنامه‌های خود را در ۱۶۰ ایستگاه تلویزیونی، ۵۰ ایستگاه رادیویی و هشت شبکه پخش نموده و به بیش از ۹۹ میلیون در ۲۰۰ کشور جهان دسترسی دارد. (پخش برنامه و تبلیغ آموزه‌ها از طریق موعضه‌های تلویزیونی در میان مسیحیان صهیونیسم بسیار رایج بوده و به تله‌ونجلیکانیسم معروف است) وی در سال ۲۰۰۶ با حنایت ۴۰۰ رهبر دیگر مسیحی سازمان “مسیحیان متحد برای اسرائیل” را بنیان نهاد.

 

جان هاگی، کشیش کلیسای کورنراستون؛ پیامبر جدید صهیونیسم یهودی

وی سال گذشته اعلام داشت: “من به مدت ۲۶ سال جامعه اوانجلیکی را از تلویزیون به پیش رانده‌ام. انجیل کتابی حامی اسرائیل است. اگر یک مسیحی می‌گوید که “من به کتاب مقدس ایمان دارم”، من می‌توانم وی را یکی از حامیان اسرائیل سازم یا اینکه باید ایمان خود را رد نمایند.”

هاگی در مارس ۲۰۰۷ در نشست آیپک اعلام داشت: “اژدهای خفته صهیونیسم مسیحی بیدار شده است. هم‌اکنون ۵۰ میلیون مسیحی فریاد دولت اسرائیل را سر می‌دهند.” وی در ادامه افزود: “هم‌اکنون سال ۱۹۳۸ است. ایران آلمان است و احمدی‌نژاد هیتلر جدید. ما باید تهدید هسته‌ای ایران را متوقف نماییم و در کنار اسرائیل بایستیم.”

 

جان هاگی در صحن داخلی کلیسای خود

فرضیه هاگی مبنی بر اینکه مسیحیان معتقد به انجیل حامی اسرائیل خواهند بود، هم‌اکنون نظریه غالب در میان اوانجلیکی‌ها است

جان هاگی در ۱۹ جولای ۲۰۰۶ و در مراسم افتتاح سازمان “مسیحیان متحد برای اسرائیل” پس از پخش پیام جرج بوش و در حضور سه سناتور آمریکایی و سفیر اسرائیل گفت: “آمریکا باید در حمله نظامی پیشگیرانه به ایران به اسرائیل بپیوندد تا برنامه خدا برای اسرائیل و غرب را اجراء نماید… یک رویارویی آخرالزمانی با ایران که در کتب مقدس پیش‌بینی شده و منجر به ظهور دوباره مسیح خواهد شد.”

 

وضعیت و جمعیت کنونی مسیحیان صهیونیست

“مجمع مؤسسه پیو در حوزه زندگی دینی و عمومی” تخمین می‌زند که در حدود ۲۰ الی ۴۰ میلیون مسیحی صهیونیست در آمریکا زندگی‌ می‌کنند. “ائتلاف متحده برای اسرائیل” (UCI) در حدود ۲۰۰ سازمان را بر شمرده و ادعا می‌کند که این سازمان‌ها دارای ۴۰ میلیون عضو فعال هستند. دیگر سازمان‌های صهیونیست مسیحی عبارتند از: “سفارت مسیحی بین‌المللی اورشلیم” (ICEJ)، “پل‌های صلح” (BFP) و “دوستان مسیحی اسرائیل” (CFI). این سازمان‌ها در کنار “اتحاد مسیحیان برای اسرائیل” (CUFI) و “”ائتلاف متحده برای اسرائیل” (UCI) یک ائتلاف گسترده را تشکیل می‌دهند که نه تنها برنامه صهیونیسم مسیحی بلکه خط‌مشی آمریکا در خاورمیانه را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهند.

 

“سفارت مسیحی بین‌المللی اورشلیم”، “پل‌های صلح” ،”دوستان مسیحی اسرائیل”، “اتحاد مسیحیان برای اسرائیل”

و “”ائتلاف متحده برای اسرائیل” از جمله سازمان‌های اوانجلیکی حامی اسرائیل هستند

برنامه کاری این سازمان‌ها هم‌اکنون عبارت است از:

· لابی‌گری با کاخ سفید و کنگره به نیابت از اسرائیل

· تهیه بودجه مهاجرت یهودیان روسیه به اسرائیل از طریق سازمان‌هایی چون اگزوباس (Exobus) و “سفارت مسیحی بین‌المللی اورشلیم”

· مرتبط ساختن کلیساهای اوانجلیکایی با شهرک‌های غیرقانونی یهودی از طریق سازمان‌هایی چون “جوامع دوستان مسیحی اسرائیل” (COIFC).

· تبلیغات در جهت انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدس تا تضمین شود این شهر به عنوان پایتخت جدایی‌ناپذیر مردم یهودی به رسمیت شناخته می‌شود.

· بدنام ساختن رهبران فلسطینی که به صورت دموکراتیک انتخاب شده‌اند و مانع‌تراشی بر سر راه تشکیل دولت فلسطینی

· بدنام‌ کردن رهبران مسیحی حامی عدالت و مخالف صهیونیسم و همچنین شبکه‌ها و سازمان‌های غیر دولتی حامی صلح و عدالت در کلیساهای غیراوانجلیکایی.

 مشرق

این مردم همان مردمند

Posted: 22 Jan 2014 10:57 AM PST

در حالی که به بهانه انتخابات اخیر ریاست جمهوری، عده‌ای از مسئولان دولتی از کنار گذاشتن همه تجارب تلخ سیاسی با کشورهایی که سال‌ها در حق مردم ما ظلم و ستم روا داشته‌اند سخن می‌گویند و در حالی که به بهانه تعامل با جهان عده‌ای حتی حاضرند از برخی مبانی و اصول خدشه‌ناپذیر انقلاب هم کوتاه بیایند! و بالاخره در حالی که به گفته رئیس جمهور هنرمند ارزشی و غیرارزشی نداریم و همه و هر چه هست خوب مطلق است، عده‌ای از مقامات دولتی- که به دشمنان این مردم از گل نازک‌تر نمی‌گویند- مردم را مورد توهین قرار داده و به جای وحدت‌آفرینی در داخل، سعی در ایجاد شکاف و انشقاق در صفوف مردم دارند! به مجلس می‌تازند و هر صدای منتقد و دلسوزی را با برچسب افراطی و خشونت‌طلب پاسخ می‌دهند و با حربه عدم درک پیام رأی مردم آنها را می‌نوازند!

این تعارض و دوگانگی از کجا ناشی می‌شود و چه ثمری در پی خواهد داشت؟! بالاخره مردم از  دید این افراد چه هستند و در عمل برای آنها چه ارزشی قائلند؟ رأی و اندیشه مردم تا چه زمانی محترم و پسندیده است؟ تا آن هنگام که جناح سیاسی شما را پشتیبانی و انتخاب کند یا نه! مردم فارغ از این که شما یا دیگری را برگزینند، محترمند؟ سخنان مشاور ارشد رئیس جمهور پرده از بسیاری از حقایق برداشته و پاسخ روشنی به این دست پرسش‌ها می‌دهد منطق این افراد، دقیقا همان منطقی است که چند سال قبل رئیس جمهور آمریکا مطرح کرده بود و می‌گفت «هر که با ما نیست بر ماست»! وقتی ۴۹/۵ درصد از مردم کشور به صراحت و بدون هیچ ابهام و ایهامی توسط نزدیک‌ترین فرد به رئیس جمهور مورد توهین قرار می‌گیرند و به بی‌قانونی و طرفداری از خشونت متهم می‌شوند، چه منطقی جز آنچه گفته شد را می‌توان برای آن تصور کرد؟! در این نگاه مردم وسیله‌اند تا جناح خاص سیاسی به قدرت برسد. پس اگر این وسیله! به وظیفه‌ای که جناح خاص برای آن تعریف کرده است عمل نکرد مستحق هر نوع توهین و تحقیر است! فراموش نکنیم این سخن- و موارد مشابه که در مدت اخیر زیاد شنیده شده- از اردویی به گوش می‌رسد که پیش از این سال‌ها نظام را- و نه یک دولت خاص را- به تقسیم مردم به شهروند درجه یک و درجه دو متهم می‌کرد! سال‌ها از تبعیض‌های ناروا سخن می‌گفت و سال‌ها دم از مردم‌سالاری می‌زد و خود را یگانه گروه معتقد و متکی به مردم‌ می‌دانست و حتی برای این کار به اردوکشی خیابانی و به‌کارگیری اراذل و اوباش به جای مردم و آتش زدن سطل زباله‌ها دست زد!

اکنون همان‌ها هر که را که به تفکر و نامزد خاصی رأی نداده بی‌قانون می‌دانند حتی اگر این «هر که» نیمی از مردم کشورمان باشند! به واقع اگر در گذشته چنین سخنی توسط یک مقام رده چندم دولتی گفته می‌شد، رسانه‌های زنجیره‌ای شما چه گلویی چاک می‌کردند و چه فریاد وا مردمی سر می‌دادند!؟ و امروز چه شده که قبیله‌گرایی سیاسی، آنها را از عمل و حتی تظاهر به پایبندی به شعارهای پیشین بازداشته است؟ آیا در عقیده‌تان راجع به مردم تجدید نظر کرده‌اید یا نه براساس مستنداتی واقعا نیمی از مردم را ضد قانون می‌دانید؟!

واقعیت این است که هیچ اتفاق تازه‌ای نیفتاده است! این سخن هم حرف نویی نیست و این اردوگاه از این گونه سخنان فراوان دارد! در دوره اصلاحات همین افراد مردم را با وقاحت و بی‌پروایی «لشکر قابلمه به‌دست» معرفی کردند و در توهینی آشکار مدعی شدند که اگر «مرگ موش» هم توزیع بشود مردم در صف می‌ایستند! آنها که تا دیروز برای حفظ شأن مجلس- که البته والا و بالاست و باید حفظ شود- به دروغ اشک تمساح می‌ریختند و فریاد می‌زدند و گلایه می‌کردند که دولت نسبت به مجلس بی‌مهری می‌کند و مجلس را در رأس نمی‌داند امروز، عصاره فضائل ملت در نظرشان آنقدر بی‌ارزش و بی‌مقدار است که سودای تغییر قانون و امکان انحلال مجلس منتخب مردم توسط رئیس جمهور را دارند! آنها که دیروز عده‌ای از نمایندگان مردم را  وکیل‌الدوله! می‌نامیدند و نماینده آزاد و مردمی را کسی می‌دانستند که دائم در حال درگیری و نزاع با دولت باشد، امروز از چند سؤال به‌حق نمایندگان و هشدار درباره چند تخلف آشکار و انحراف خطرناک آنها به تنگ آمده‌اند و برای نمایندگان خط و نشان می‌کشند و از حالا برای انتخابات آینده برنامه‌ریزی می‌کنند و نقشه می‌کشند تا مجلسی همسو با دولت- و به تعبیر دیروز خودشان وکیل‌الدوله- تشکیل دهند! اینها گوشه‌ای از اعتقاد و باور این جناح نسبت به مردم است که هنوز در ذهن و خاطر مردم باقی است و بالاترین سند دروغگویی مدعیان حمایت از مردم، فتنه ۸۸ بود که رأی تاریخی و بی‌نظیر مردم را برنتافتند و به خوش‌رقصی برای آمریکا و اسرائیل پرداختند و امروز هم بی‌شرمانه و با رأی همان مردم به رئیس جمهور محترم، رنگ عوض کرده و در پوستینی جدید خود را حامی رئیس جمهور جا زده و دوباره بر مناصب دست پیدا کرده و به جای قدرشناسی از ولی‌نعمت‌های خود، توهین به آنها را پیشه خود کرده‌اند!

همین تفکر بود که تا دیروز حضور مردم در سفرهای استانی را علامت گرسنگی مردم می‌دانست و آن را به «رقص دلفین‌ها» برای کسی که برایشان غذا می‌انداخت تشبیه می‌کرد و هر حرکتی که مردم در آن حضور داشتند و از ایمان و عشق مردم شور و نشاط می‌گرفت «پوپولیستی»، سازمان‌دهی شده و خالی از عقلانیت می‌دانست و حضور در جمع مردم را بی‌ثمر و عوامفریبی! همان‌ها که تا دیروز معتقد بودند به جای رفتن به این شهر و آن شهر، می‌توان در مرکز با نخبگان نشست و مسائل را حل کرد، امروز سفر استانی دولت را- که کاری خوب و پسندیده و ضروری است- از منظر دیگری تفسیر می‌کنند و همه حرف‌های دیروزشان را به طاق نسیان و فراموشی کوفته‌اند! امروز هر کاری خوب است و استقبال‌ها «خودجوش» و مردمی!

اما چه خوب است صاحبان این تفکر- که در اصل تفکری نیست جز موج‌سواری سیاسی- یک بار برای همیشه تکلیف خود را با واژه «مردم» روشن کنند و بگویند مردم تا کجا و تا چه اندازه برای آنها اهمیت دارند؟ آستانه تحمل رفتار مردم برای آنها تا کجاست چه وقت مردم ارزشمندند و چه وقت بی‌ارزش؟ از نظر آنها این مردم همان مردمی‌اند که امام راحل رأی آنها را میزان می‌دانستند یا نه رأیشان وقتی میزان است که آنها را بر مسند بنشاند!؟ اصلا نسبت شما با رئیس جمهوری که با رأی مردم انتخاب شده و خود را خدمتگزار مردم می‌داند چیست؟! شما در لوای کسی جمع شده‌اید که بالاترین توفیق خود را انتخاب توسط مردم و بالاترین فخرش را برآمدن از عهده امانت مردم می‌داند پس چگونه این همه تضاد در دیدگاه و مشرب شماست؟! یقیناً این همه دورویی و پنهان کردن نیات درونی و تظاهر به رفتار و عقیده‌ای دیگر از نگاه تیزبین مردم پنهان نمی‌ماند.

 

منبع : کیهان

نشست «ژنو ۲» نمایشی سیاسی

Posted: 22 Jan 2014 06:50 AM PST

نشست ژنو ۲ سرانجام پس از کش‌وقوس‌های فراوان آغاز به کار کرد‌، در حالی که این سؤال مطرح است که کشورهایی چون بحرین و مصر که خود با بحران سیاسی داخلی دست و پنجه نرم می‌کنند چگونه می‌توانند برای سوری‌ها نسخه راه حل پایان بحران سیاسی بنویسند.

 

خبرگزاری فارس: چرا نشست «ژنو 2» نمایشی سیاسی است
از صبح امروز نشست ژنو ۲ با حضور ۳۹ کشور و ۴ سازمان بین‌المللی در شهر مونترو سوئیس برگزار شد.

برگزاری این نشست که بیشتر با ابتکار عمل وزرای خارجه آمریکا و روسیه و با تلاش سازمان ملل و اخضر ابراهیمی نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه سرانجام در ۲۲ ژوئن (۲ بهمن) آغاز شد از همان ابتدا مطرح شدن ایده این نشست با حواشی متعددی همراه بود.

از آنجایی که این نشست به عنوان اولین محل مذاکره مستقیم بین مخالفان با دولت سوریه بود، دارای اهمیت فراوان بود. اخضر ابراهیمی که نشست ژنو ۲ را ادامه نشست ژنو یک عنوان می‌کرد از همان ابتدا تلاش داشت سریع‌تر این نشست برگزار شود. اما اولین مشکل مطرح شده متحد نبودن مخالفان و ناتوانی آنها از تشکیل یک هیأت واحد برای حضور در این نشست بود، گروه‌های معارض مانند «هیأت تنسیق» مخالف ریاست ائتلاف مخالفان بر تیم دیپلماتیک معارضان سوری بودند و تاکید دارند ائتلاف بیش از آنکه به دنبال منافع سوری‌ها و مخالفان دولت باشد به دنبال تامین منافع حامیانش یعنی عربستان،ترکیه، فرانسه و آمریکا است.

مشکل دیگر نشست ژنو ۲ کشورهای حاضر در این نشست بودند. روسیه، چین و سوریه تاکید داشتند که ایران هم در بین حاضران باشند ولی مخالفان سوری با هدایت آمریکا، عربستان و فرانسه مخالف این مسئله بودند و این در حالی بود که بنا بر اظهارات سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه، شخص جان‌ کری همتای آمریکایی‌اش بر نقش مهم ایران و لزوم شرکت هیأتی از ایران در این نشست تاکید داشت ولی واشنگتن پس از تصمیم بان‌کی‌مون دبیر کل سازمان ملل برای دعوت از ایران برای خوشایند مخالفان و سعودی‌ها به سازمان ملل فشار وارد کرد تا از دعوت از ایران را پس بگیرد تا سرانجام این نشست بدون حضور ایران برگزار شود، هر چند برخی منابع رسانه‌ای خبر داده بودند که از ایران خواسته شده در سطح کارشناسی در نشست باشد که سخنگوی وزارت خارجه با رد چنین پیشنهادی تأکید کرد که ایران حضور در حاشیه نشست ژنو ۲ را نمی‌پذیرد.

این در حالی است که بیش از ۳۹ کشور از جمله سوئد، کانادا، برزیل، هند، عمان، اندونزی، آفریقای جنوبی، کره جنوبی، لوکزامبورگ، یونان، بلژیک، و بحرین که تقریبا هیچ نفع یا ضرری از اوضاع سوریه متوجه آنها نمی‌شود نمایندگانشان در هتل محل برگزاری در مونترو حضور دارند و در مقابل ایران که اصلی‌ترین متحد دولت سوریه است غایب این اجلاس است.

از سوی دیگر کشوری چون بحرین که خود به دلیل سرکوب اعتراضات مسالمت‌آمیز متهم به نقض حقوق بشر است و هنوز آتش اعتراضات داخلی در آنجا فروکش نکرده چگونه می‌تواند به حل سیاسی بحران فرامنطقه‌ای چون سوریه کمک کند یا کشوری همانند مصر که دولتی نظامی با زور اسلحه و کودتا در سرکار است و هر روز در درگیری‌های خیابانی چندین نفر را به قتل می‌رساند، چطور می‌تواند از راه حل سیاسی در سوریه سخن بگوید.

نکته دیگری که می‌توان درباره نشست ژنو ۲ مد نظر قرار داد، تفسیر موسع آمریکا و متحدانش از توافق ژنو یک به عنوان مبدا نشست ژنو ۲ است.

آمریکا، عربستان، فرانسه و مخالفان معتقدند که در ژنو یک دولت انتقالی بدون بشار اسد مورد توافق قرار گرفته ولی مسکو تصریح می‌کند که در توافق ژنو یک تنها تشکیل دولت انتقال مورد توجه بوده است و تفسیر طرف مقابل اشتباه است.

همه این مباحث نشان می‌دهد که نمی‌توان به چشم اندازی مناسب برای نشست ژنو ۲ امیدوار بود و همانطور که معاون عربی و آفریقای وزارت خارجه تاکید کرد، «ژنو ۲ یک شوی سیاسی است و به نتیجه‌ای نمی‌برسد.»

 

منبع : فارس


شمع عشق بهترین هدیه برای یک دوست آموزش کوچک کردن شکم پس از زایمان بصورت تصویری و کامل

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا من را با عنوان وبلاگ وحید جنتی و آدرس http://vahidjam.lxb.ir/ لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک من در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.