وبلاگ شخصی من
وبلاگ وحید جنتی

مکان دیدار با امام زمان(ع)

Posted: 06 Mar 2014 01:36 AM PST

با حضور حجج‌اسلام, مرتضی آقاتهرانی, سیّد مهدی حائری قزوینی, علی‌اکبر مهدی‌پور و جعفر ناصری

موضوع تشرّف به محضر مبارک امام عصر(ع) از دیرباز، محلّ بحث و گفت‌وگوی فقها, متکلّمان, محدّثان و مورّخان مسلمان بوده و هر یک از آنها با توجّه به حوزة پژوهشی و مطالعاتی خاصّ خود, وجهی از وجوه مختلف آن را مورد بررسی قرار داده‌اند؛ امّا باید اذعان داشت که هنوز همة ابعاد این موضوع بر ما روشن نشده و بسیاری از پرسش‌های مطرح شده، پاسخ درخوری نیافته‌اند. به خوبی می‌توان دریافت که بحث از تشرّفات و دیدار با امام غایب(ع) یکی از نیازهای جدّی امروز جامعة ماست که با پرداختن مناسب به آن می‌توان به راهکارهایی برای چگونگی سامان دادن زندگی معنوی و اجتماعی در دوران غیبت و برقراری ارتباط با ساحت مقدّس امام عصر(ع) دست یافت.

 

 اوّلین پرسشی که به طور طبیعی به ذهن خطور می‌کند این است که آیا اساساً دیدار با امام زمان(ع) ممکن است یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا برای ما این امکان وجود دارد که به محضر ایشان شرفیاب شویم؟

حجّت‌الاسلام والمسلمین آقا تهرانی: نفی دیدار در یکی از توقیعاتی که حضرت بقیّةالله(ع) به آخرین نایب خود داده‌اند، مطرح شده است. حضرت، این توقیع را حدود یک هفته مانده به زمان مرگ او برایش فرستاده‌اند. او هم قرار شد آن را به اطّلاع همگان برساند. خلاصة محتوای توقیع از این قرار است: «از این به بعد هر کسی که ادّعای دیدار ما را کرد، او را تکذیب کنید.»

سیاق عباراتی که قبل و بعد از این جمله، در توقیع آمده است، به خوبی بیانگر این موضوع بوده که منظور از دیدار، همانند دورة غیبت صغری است؛ به همان سبک که نایبی وجود داشت و هر کسی خبری و مطلبی داشت، آن را به نایب حضرت می‌داد و او هم به ایشان می‌رساند. فرموده‌اند: «اگر چنین کسی را دیدید، تکذیب کنید.» تا حالا هم هر کس چنین دکّانی برای خود به راه انداخته، دروغگو بوده است. علی محمّد باب و افراد همانند او و فرقه‌های منحرفی که راه انداختند، همه ساختة دست دولت‌های استعماری وقت بوده‌اند.

 مطلب بعدی این است که آیا به طور کلّی و مطلق هم دیدار محال است؟ یعنی اگر ما از امثال این مدّعیان که دنبال پخش کردن موضوع هستند، بگذریم، آیا برای بقیّه هم می‌توان چنین احتمالی را قائل شد؟

شما نگاه کنید, در طول تاریخ کسانی را می‌شناسیم که اسلام‌شناسان واقعی و اصیلی بوده و در تمام عمرشان حتّی یک مکروه هم انجام نمی‌داده‌اند؛ مرحوم سیّد بحرالعلوم, سیّدبن طاووس, آیت‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانی و مانند ایشان کم نبوده‌اند. اینها گفته‌اند حضرت را دیدار کردیم. این خود بهترین دلیل است برای اینکه در دورة غیبت کبری می‌توان حضرت را مشاهده کرد و در آن توقیع از همگان نفی دیدار نشده است. علاوه بر این، در کتاب «سودای روی دوست» براهین عقلی و نقلی متعدّدی برای اثبات امکان دیدار حضرت در دورة غیبت کبری آورده‌ایم که عزیزان می‌توانند برای مطالعة بیشتر به آنجا مراجعه کنند.

حجت‌الاسلام و المسلمین حائری قزوینی: مسلماً‌ بنا بر روایاتی که در اختیار داریم و نیز آداب و دستوراتی که از شرع مقدّس رسیده پاسخ این پرسش مثبت است و امکان تشرّف وجود دارد. البتّه بسیاری از افرادی که حضرت را می‌بینند، ایشان را نمی‌شناسند. سدیر صیرفی از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمودند: ‌
«همانا در صاحب این امر شباهتی به یوسف وجود دارد.»

سدیر می‌گوید: عرضه داشتم: گویا از زندگانی و غیبت آن حضرت یاد می‌کنید؟ حضرت فرمودند:
«و چه چیز را این افراد انکار می‌کنند؟! به درستی که برادران یوسف که از اسباط و پیامبرزادگان بودند, با یوسف تجارت کرده و از او [گندم] خریدند. با او سخن گفتند؛ هرچند که با او برادر بودند و او هم برادر آنها؛ ولی تا وقتی یوسف خودش را معرفی نکرد و نگفت این [بنیامین] برادر من است، او را نشناختند. در این امّت هم خداوند عزّوجلّ با حجّت خود زمانی همان کاری را می‌کند که با یوسف کرد. به درستی یوسف پادشاه «مصر» بود و تنها هجده روز راه با پدرش فاصله داشت. اگر می‌خواست، می‌توانست به راحتی پدر خود را از این موضوع مطّلع کند. یعقوب و فرزندانش وقتی مژدة [یافته شدن یوسف را] شنیدند، نه روزه آن مسافت را طی کردند …»

همان‌طورکه می‌بینید، حضرت به طور ضمنی تأکید می‌کنند که ممکن است بسیاری امام زمان(ع) را ببینند؛ ولی ایشان را نشناسند؛ همان‌طور که دربارة یوسف(ع) و برادرانش اتفاق افتاد. وقتی آنها که برادر یوسف بودند و حتّی ضمن داد و ستد هم برادرشان را نشناختند، بسیاری از افراد عادّی که حضرت را می‌بینند، ایشان را نخواهند شناخت. علاوه بر این، روایاتی را دربارة استحباب درخواست دیدار حضرت مهدی(ع) داریم؛ به عنوان مثال در کتاب شریف «مکیال المکارم»، هشت وجه برای دیدار حضرت بیان شده و همچنین عدّه‌ای از علما, آداب و دستوراتی در کتاب‌های خودشان در این رابطه بیان کرده‌اند.

حجّت‌الاسلام و المسلمین مهدی‌پور: مسلّماً در دو دورة غیبت صغری و کبری دیدار حضرت بقیّة‌الله(ع) میسّر بوده و هست. در طول چهارده قرن گذشته، تعداد زیادی از علما به این موضوع تصریح کرده‌اند.
نخستین کسی که به تفصیل در این‌باره سخن گفته‌, مرحوم سیّد مرتضی علم‌الهدی (۴۳۶ ه‍ .ق.) است. ایشان در کتاب‌های «الشافی», «تنزیه الانبیاء», «المقنع فی الغیبة» و «مسئله وجیزة فی الغیبة» تصریح کرده است که ما جایز می‌دانیم بسیاری از دوستان و قائلان به امامت آن حضرت در دوران غیبت، به خدمت ایشان برسند و در عین حال دیدار خود را مخفی بدارند.

پس از او مرحوم شیخ طوسی (۴۵۰ ه‍ .ق.) در کتاب «الغیبة» می‌فرماید: به خدمت آن حضرت رسیدن، میسّر است و ادامه می‌دهد که: کسی که امام(ع) بر او ظاهر نمی‌شود حتماً قصور یا تقصیری از ناحیة خود او وجود داشته و به همین سبب نتوانسته خدمت آن حضرت شرفیاب شود.

مرحوم طبرسی نیز در کتاب ارزشمند «أعلام الوری» می‌نویسد:
ما یقین نداریم کسی به خدمت آن حضرت مشرّف نمی‌شود و اصولاًُ راهی به تحصیل این یقین وجود ندارد؛ زیرا کسی که به خدمت ایشان شرفیاب می‌شود، معمولاً آن را مکتوم می‌دارد و هر کسی از حال خودش با خبر است.
یکی از علمای معاصر مرحوم طبرسی به نام سریرالدین محمود همّتی رازی در کتاب «المنقذ من التقلید» به تفصیل، بحث کرده که در دورة غیبت به خدمت حضرت رسیدن، امری ممکن است.

سیّدبن طاووس (م ۶۶۴  ه‍ .ق.) شفّاف‌ترین مطلب را در این باره می‌نویسد و صراحتاً در کتاب «طرائف» می‌آورد: بعد از غیبت کبری بسیاری از شیعیان و غیر آنها به خدمت آن حضرت مشرف شده‌اند و به وسیلة معجزات و کراماتی که واقع شده یقین کرده‌اند که خدمت خود ایشان رسیده‌اند.

سیّدبن طاووس در کتاب «المحجة» نیز خطاب به فرزند خویش می‌نویسد: تنها کسانی از دیدار آن حضرت محرومند که در پیروی از فرمان‌های ایشان کوتاهی می‌کنند.
از این محدّثان بزرگ که بگذریم، یک سلسله از علمای اصولی ما در قرن‌های اخیر این مسئله را به روشنی بیان کرده‌اند؛

مثلاً‌ مرحوم آیت‌الله آخوند خراسانی در کتاب «کفایة الاصول» می‌نویسد: گاهی برای یگانه‌های دوران، پیش می‌آید که به دیدار آن حضرت شرفیاب شوند و فتوا را از دو لب مبارک ایشان دریافت کنند و حتّی بعضی وقت‌ها آن بزرگوار را نیز بشناسند. به عبارت دیگر ایشان آنچه را که مرحوم سیّد بحرالعلوم در جایی گفته بود که نمی‌شود آن حضرت را دید و در هنگام دیدار، ایشان را شناخت، رد کرده‌اند. مرحوم نایینی نیز در شرح کفایة‌الاصول با عنوان «فرائدالاصول» می‌نویسد: آری. برای انسان‌های کم‌نظیر اتّفاق می‌افتد که به حضور مبارک آن حضرت تشرّف یافته و حکم خداوند را از حجّت او فرا گیرند. مرحوم شیخ محمّدحسین کمپانی هم در کتاب «نهایة الدرایة» می‌نویسد: احتمال این معنا (گرفتن فتوا از امام زمان(ع)) جز برای افراد بی‌نظیر، متصوّر نیست.
این سه بزرگوار که در رأس علمای اصولی قرن‌های اخیر بوده‌اند, به صراحت می‌فرمایند امکان این معنا وجود دارد که افراد بی‌نظیر و یگانه‌های دوران به خدمت حضرت مهدی(ع) برسند و حتّی فتوا و حکم خود را از دو لب مبارک ایشان بشنوند.
و بالأخره مراجع عظام تقلید حضرات آیات حکیم, میلانی و گلپایگانی در پاسخ به پرسش‌ها و استفتاآتی که از دفاترشان شده با امضای خود فرموده‌اند که: امکان این معنا در دورة غیبت کبری وجود دارد.

حجّت‌الاسلام و المسلمین ناصری: ملاقات با حضرت بقیّةالله(ع)، بنا بر گزارش مؤمنان صادق، اتّفاق افتاده است و این اتّفاق، خود بهترین دلیل برای امکان وقوع آن است. البتّه شاید سفارش امام حسن عسکری(ع) به حضرت بقیّةالله(ع) برای دوری از مردم از این جهت بوده که حضرتش در دسترس عموم مردم نباشند. وقتی به حالات بعضی از مؤمنان و مراتب ایمان آنها نگاه می‌کنیم، می‌بینیم افراد دل‌سوخته‌ای وجود دارند که تنها آرزویشان تشرّف به خدمت حضرت بقیّةالله(ع) است. علاوه بر آن، بعضی از علمای زاهد بزرگ و راه‌رفته هستند که به شرف این ملاقات نائل شده‌اند و گزارش این دیدارها برای ما نقل شده است.
مراتب ایمان مردم متفاوت است و بعضی از آنها در باطن به طور دائم به یاد حضرت اشتغال دارند و همین اشتغال، آنها را به شرف ملاقات نزدیک می‌کند.

اساساً امکان تشرّف برای خواصّ شیعه وجود دارد. در روایت آمده است که:
«طوبی لمن لقیه فی غیبته؛
خوشا به حال کسی که آن حضرت را در دوران غیبتش دیدار نماید!»

از آن بالاتر را هم سیّدبن طاووس برای فرزندش سیّدمحمّد نقل کرده که: فرد مؤمنی از خداوند می‌خواسته او را خدمت‌گزار حضرت بقیّةالله(ع)، قرار دهد و خداوند دعای او را مستجاب کرد. در پی آن، حضرت برای او پیغام فرستادند که: «درخواست تو پذیرفته شد؛ با اندکی صبر به این سمت نائل خواهی شد.» در طول تاریخ بزرگان علم و تقوا مکرّراً به خدمت حضرت می‌رسیده و از برکات وجودی ایشان بهره‌مند می‌شده‌اند. این، سرّی از اسرار الهی است. مرحوم آیت‌الله کشمیری می‌فرمود: حال ملاقات، حال خاصّ و فوق‌العادّه‌ای است که در ضمن آن, ارتباطی سرّی با مرکز اسرار عالم برقرار می‌شود.

ایشان ادامه می‌داد: اگر کسی بر اثر گفتن ذکر یا خواندن دعایی حالی پیدا کند، اگر آن حال را برای دیگران نقل کند، آن را از دست می‌دهد. شرف ملاقات هم این چنین لطافتی دارد. گزارش عموم تشرّفاتی که نقل شده، بعد از فوت شخص دیدارکننده به دست ما رسیده است. هرچند مسئلة ملاقات با امام زمان(ع) حقیقت دارد، ولی آن‌قدر لطیف است و نگهداری, مراقبت و مراعات می‌خواهد که اگر کسی در طول زندگی خود روی گزارش آن ملاقات مانور بدهد، آثارش را از دست می‌دهد. علّت آن هم این است که ملاقات با آن حضرت با دیگر ملاقات‌ها تفاوت دارد. در اثر دیدار با ایشان، سرّی در وجود انسان احیا می‌شود که نباید خبر آن به نفوس نامحرمان منتقل شود؛ در غیر این‌صورت اگر شخص در ایّام حیاتش خلاف این قاعده عمل کند، آن سرّ لطمه می‌خورد و ثمرات و مزایایی را که به واسطة آن سرّ، نصیبش شده، یا کم می‌شود یا آنکه آن را به طور کلّی از دست می‌دهد. به همین سبب هرگاه برای بزرگان، دیداری رخ می‌داده، سفارش می‌کرده‌اند که هرگز در ایّام حیاتشان آن را برای دیگران نقل نکنند تا دچار عوارض ناشی از این نقل نشوند.

خلاصه اینکه تا وقتی این سرّ، قابل انس, لذّت، الفت و بهره‌وری است که مخفی باشد و اگر خبر آن منتشر شود، دچار آفت می‌گردد؛ چه برسد به آنکه عدّه‌ای بخواهند مدّعی شوند و با ذکر ادّعای خود در مجالس و محافل، از این ماجرا نان بخورند.

منبع: موعود

مجلس حضرت فاطمه سلام الله علیها (۱)

Posted: 06 Mar 2014 01:10 AM PST

سخنان یگانه دخت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، همانند سایر معصومین علیهم السلام برای عموم مردم؛ به ویژه نسل جدید مطالبی آموزنده و درسهای تربیتی و اخلاقی به همراه دارد؛ چرا که جهان‌بینی متعالی، پیوند با سرچشمه هستی، تبلور ارزشهای الهی، انسانی، جامعیت و کمال، از مهم‌ترین شاخصه‌های این کلمات نورانی است. ما نیز در این فرصت با شرح فرازهایی کوتاه از خطبه فدکیه حضرت فاطمه علیهاالسلام، سعی می‌کنیم اندکی از وظیفه خود را نسبت به گسترش فرهنگ وحیانی آن گرامی به انجام برسانیم. انشاء الله!

 زیدبن علی از عمه‌اش زینب، خواهر امام حسین علیه السلام در مورد آن خطبه ارزشمند نقل می‌کند که حضرت زینب علیهاالسلام فرمود: «لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلَامُ إِجْمَاعُ أَبِی بَکْرٍ عَلَى مَنْعِهَا فَدَکَ لَاثَتْ خِمَارَهَا وَ خَرَجَتْ فِی حَشَدَةِ نِسَائِهَا وَ لُمَةٍ مِنْ قَوْمِهَا، تَجُرُّ أَدْرَاعَهَا، مَا تَخْرِمُ مِنْ مِشْیَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ ] شَیْئاً، حَتَّى وَقَفَتْ عَلَى أَبِی بَکْر؛(۱) هنگامی که به [مادرم،] فاطمه علیهاالسلام خبر رسید که ابوبکر قصد دارد او را [از ارث پدری محروم نماید و] از فدک منع کند، آن حضرت مقنه‌اش را بر سر گذاشت و در میان بانوان و گروهی از قومش خارج شد؛ در حالی که دستهایش را می‌کشید. چیزی از راه رفتن رسول خدا صلی الله علیه وآله کم نگذاشت تا در مقابل ابی‌بکر [ایستاد و آن خطبه غرّا را ایراد نمود].

 جلسه اول

 ایمان و نماز

 حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام در خطبه معروف خود، بعد از آنکه حمد و ثنای حضرت حق را بجای آورد و از زحمات پدر ارجمندش، حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه وآله به نحو شایسته‌ای قدردانی ‌نمود، به اهمیت و فلسفه برخی از دستورات مهم اسلامی پرداخته و ‌فرمود: «فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ ، وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْر؛ خداوند متعال ایمان را وسیله پاکی شما از شرک و نماز را برای دوری از کبر و غرور شما قرار داده است.»

 در این کلام حکیمانه، بانوی بزرگوار اسلام بعد از ذکر ایمان، نماز را بیان می‌کند که این دو از هم جدایی ناپذیرند. در حقیقت نماز ثمره ایمان به خداست و بدون نماز ایمان معنا ندارد.

 این سخن ناظر به کلام وحیانی قرآن است که در مورد صفات پرهیزگاران به دو شاخصه مهم ایمان و نماز اشاره کرده و می‌فرماید: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ»؛(۲) «پرهیزکاران، کسانی هستند که به غیب ایمان می‌آورند و نماز را برپا می‌دارند.»

 ایمان به خدا

 خداوند در قرآن، ایمان را پاک‌کننده از آلودگیهای فکری و معنوی معرفی کرده و در مورد کسانی که طاغوت را پرستش و اطاعت می‌کنند، فرموده است: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات»؛ «آنهایی که کافر شدند، طاغوتها را سرپرست خود قرار داده‌اند، [طواغیت] آنان را از نور [فطرت خداپرستی] به تاریکیها سوق می‌دهند.» آری، انسان دور از ایمان حقیقی به خداوند، گرفتار ظلمتها و تاریکهاست و با ایمان به خدا افکارش پاکیزه و زلال می‌شود.

 علی علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه وآله، در توضیح معنای ایمان می‌فرماید: «الْإِیمَانُ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ(۳)؛ ایمان اعتراف به زبان و معرفت به دل و عمل با اعضا و جوارح است.»

 از منظر حضرت زهرا علیهاالسلام ظهور این ایمان در عملی همچون نماز می‌باشد که فرمود: «وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْر؛ و خداوند نماز را برای شما قرار داد تا شما را از کبر پاک نماید.»

 نماز در کلام نبوی

 بر هر مسلمان وظیفه‌شناس و عاشق الهی شایسته است که این گفتار نبوی صلی الله علیه وآله را نصب‌العین خود قرار دهد که آن حضرت شدّت علاقه خود را به نماز این‌گونه توصیف کرده است: «یَا أَبَا‌ذَرٍّ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قُرَّةَ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ وَ حَبَّبَهَا إِلَیَّ کَمَا حَبَّبَ إِلَى الْجَائِعِ الطَّعَامَ وَ إِلَى الظَّمْآنِ الْمَاءَ وَ إِنَّ الْجَائِعَ إِذَا أَکَلَ الطَّعَامَ شَبِعَ وَ الظَّمْآنَ إِذَا شَرِبَ الْمَاءَ رَوِیَ وَ أَنَا لَا أَشْبَعُ مِنَ الصَّلَاةِ؛ ای اباذر! خداوند نور دیده مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من گردانید؛ همچنان که غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب انسان تشنه قرار داده است [امّا با این تفاوت] که گرسنه هرگاه غذا بخورد، سیر می‌شود و تشنه هرگاه آب بنوشد، سیراب می‌شود؛ امّا من از نماز سیر نمی شوم.»

 خاطره‌ای آموزنده

 حضرت امام خمینی رحمه الله در این زمینه گوی سبقت را از بسیاری پیروان و شیعیان حضرت زهرا علیهاالسلام ربوده بود. روزی که شاه از ایران فرار کرد، امام در پاریس، در نوفل لوشاتو مورد توجه تمام خبرنگاران کشورهای مختلف از آفریقا، آسیا، اروپا و آمریکا قرار گرفته بود و حدود ۱۵۰ دوربین فقط صحبت امام را مستقیم پخش می‌کردند. آنان تلاش می‌کردند خبر بزرگ‌ترین حادثه سال را مخابره کنند؛ شاه رفته بود و می‌خواستند ببینند که امام چه تصمیمی دارد؟. امام بر روی صندلی ایستاده و در کنار خیابان، تمام دوربینها بر روی او متمرکز شده بود. امام چند دقیقه صحبت کردند. دقیقاً در همان لحظه که امام خمینی کانون توجه جهانیان قرار گرفته بود، او متوجه خدای جهانیان شد و از فرزندش احمد که در کنارش ایستاده بود، پرسید: «احمد! ظهر شده؟» گفت: بله، الآن ظهر است. بی‌درنگ امام گفتند: «و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» امام درست در لحظه‌ای حساس، صحبتهایشان را رها کردند تا نمازشان را اول وقت بخوانند؛ یعنی جایی که تلویزیونهای سراسری که هر کدام میلیونها بیننده دارد. C.N.N بود، B.B.C بود، تمام تلویزیونها، چه در آمریکا و چه در اروپا بودند، خبرگزاریها همه بودند: آسوشیتیدپرس، یونایتدپرس، رویتر و تمام خبرنگاران روزنامه‌ها، مجلات، رادیو، تلویزیون، در چنین موقعیت حساسی، امام حرفشان را قطع کردند و سراغ نماز رفتند. (۴)

 آداب نماز

 امام رضا علیه السلام در مورد آداب نماز فرمود: «اگر برای نماز ایستادی، تلاش کن با حالت کسالت، خواب‌آلودگی، سستی و تنبلی نباشد؛ بلکه با آرامش و وقار نماز را بجای آور و بر تو باد که در نماز خاشع و خاضع باشی و برای خدا تواضع کنی و خشوع و خوف را بر خود هموار سازی، در آن حال که بین بیم و امید ایستاده‌ای و پیوسته با طمأنینه و نگران باشی، همانند بنده گریخته و گنهکار که در محضر مولایش ایستاده، در پیشگاه خدای عالمیان بایست. پاهای خود را کنار هم بگذار و قامتت را راست نگهدار و به راست و چپ توجه نکن! و چنان باش که گویی خدا را می‌بینی که اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند»(۵) آری:

 مرا غرض ز نماز آن بود که یک ساعت

 حدیث درد فراق تو با تو بگزارم

 وگرنه این چه نمازی بود که من بی‌تو

 نشسته روی به محراب و دل به بازارم

 عواقب سبک شمردن نماز

 روزی حضرت زهرا علیهاالسلام از پدربزرگوارش پرسید: «پدر جان! جزای هر مرد و زنی که نمازش را سبک بشمارد چیست؟ حضرت فرمود: یا فاطمه! هر مرد و زنی که نمازش را سبک بشمارد، خداوند به پانزده بلا گرفتارش می‌کند: شش بلا در دنیا و سه تا هنگام مرگ و سه تا در قبر و سه تا هنگام بیرون آمدن از قبر و در قیامت.

 اما آنهایی که در دنیا به او می‌رسد: خداوند برکت را از عمرش برمی‌دارد و برکت از روزی او می‌رود. چهره بندگان شایسته را از صورت او محو می‌کند. هر عملی که انجام دهد، به او اجر داده نمی‌شود. دعایش به آسمان بالا نمی‌رود. بهره و نصیبی در دعای صالحین ندارد.

 آنچه هنگام مرگ به او می‌رسد: ذلیل و خوار می‌میرد. گرسنه می‌میرد. تشنه می‌میرد که اگر نهرهای دنیا را بنوشد، سیراب نمی‌شود.

 آنچه در قبر به او می‌رسد: خداوند ملکی را بر او موکل می‌کند که او را در قبرش آزار دهد. قبرش بر او تنگ می‌شود. قبرش تاریک می‌شود.

 اما آنچه روز قیامت، وقتی که از قبر خارج می‌شود، به او می‌رسد: خداوند ملکی را بر او مسلط می‌کند که به صورت او می‌زند و خلایق به او می‌نگرند. با سختی از او حساب کشیده می‌شود. خداوند به او نظر رحمت نمی‌کند و او را پاک نمی‌گرداند و عذاب دردناک برای اوست. (۶)

 توسل

 حضرت زهرا علیهاالسلام هنگام شهادت وصیت فرمود: «علی‌جان! وقتی من وفات کردم تو غسل و کفن مرا به عهده گیر و بر من نماز بگزار و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، مساوی کن و بر بالینم رو به روی من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظه‌هایی میت به انسان گرفتن با زندگان محتاج است. من تو را به خدا می‌سپارم و درباره فرزندانم به نیکوکاری سفارش دارم.» (۷)

 دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه

قلب من و محبت و مهر و ولای فاطمه

طبع من و قصیده و مدح و ثنای فاطمه

جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه

ببذل دست فاطمه! بخاک پای فاطمه

منم گدای فاطمه، منم گدای فاطمه(۸)

جلسه دوم

فلسفه و اهمیت زکات

حضرت در فراز دیگری از خطبه‌اش به اهمیت و فلسفه زکات اشاره کرده و فرمود: « وَ الزَّکَاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ ، وَ نَمَاءً فِی الرِّزْق؛ خداوند متعال زکات را برای پاکی نفس و فزونی روزی قرار داد.»

پرداخت زکات که یکی از دستورات واجب الهی است، دست‌آوردهای مهمی برای اهل ایمان دارد که تزکیه نفس و افزایش اموال در رأس آنهاست. به همین جهت، در موارد متعددی در قرآن شریف زکات در کنار نماز آمده است که حاکی از اهمیت و ارزش زکات است.

زکات مال بدر کن که فضله رَز را

چون باغبان بِبُرد، بیش‌تر دهد انگور

فرجام دنیا طلبی

ثعلبة بن حاطب انصاری از کسانی بود که در جنگ بدر از جبهه اسلام دفاع کرده و همواره در محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله بود؛ امّا این امتیازات، او را نتوانست حفظ کند و سرنوشت خوبی برای خود انتخاب نکرد. ماجرای عبرت‌آموز وی را که هم موضوع زکات را دربردارد و هم درسها و پیامهای مهمی برای عصر ما و نسل جدید، با هم می‌خوانیم:

روزی وی خدمت پیغمبر صلی الله علیه وآله آمد، عرض کرد: یا رسول الله! دعا کن خداوند به من ثروتی عنایت کند. فرمود: ثعلبه! مقدار کمی که سپاسگزاری آن را بکنی، بهتر از ثروت زیاد است که توان سپاس آن را نداشته باشی. ثعلبه رفت، باز مراجعه نمود و تقاضای خود را تکرار کرد. این بار حضرت به او فرمود: تو را پیروی و اقتدا به من نیست؟ به خدا سوگند اگر بخواهم کوهها برایم طلا شود و در اختیارم باشد، خواهد شد. باز رفت، سومین بار مراجعه نموده، عرض کرد: برایم دعا فرما! «لَئِنْ رَزَقَنِیَ اللَّهُ مَالًا لَأُعْطِیَنَّ کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّه؛ اگر خدا مرا ثروتی بدهد، هر که را حقی در آن مال باشد، حقش را خواهم داد.» آن جناب دعا کرد: «خدایا! به ثعلبه مالی عنایت کن!»

بعد از آن، ثعلبه چند گوسفند تهیه کرد. کم‌کم گوسفندان او رشد کرده و رو به افزایش گذاشت. (ابتدا ثعلبه تمام نمازهای خود را پشت سر پیغمبر صلی الله علیه وآله بجا می‌آورد)، بعد که گرفتاریش زیاد شد، فقط ظهر و عصر را به مسجد می‌آمد و بقیه نمازها را در محل دامداری خود می‌خواند. اشتغال ثعلبه از زیادی گوسفندان، کار را به جایی رسانید که روز جمعه به مدینه می‌آمد و نماز جمعه را می‌خواند. آن هم بعد از مدتی ترک شد و روز جمعه نیز دیگر نمی‌آمد. بعضی روزها بر سر راه می‌آمد و از عابرین اخبار مدینه را می‌پرسید. روزی پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله جویای حال ثعلبه شد، گفتند: گوسفندان او به اندازه‌ای زیاد شده که در این نزدیکی، محلی که گنجایش آنها را داشته باشد، نیست. حضرت سه بار فرمود: وای بر ثعلبه!

آیه زکات نازل شد. پیغمبر صلی الله علیه وآله دو نفر؛ یکی از بنی سلیم و دیگری از جهنیه انتخاب نمود و دستور گرفتن زکات را برای آنها نوشت و فرمود: پیش ثعلبه و مرد دیگری از بنی سلیم بروید و زکات مال آنها را بگیرید. پیش ثعلبه آمدند. نامه پیغمبر صلی الله علیه وآله را برایش خواندند و درخواست زکات کردند. ثعلبه فکری کرده، گفت: این جزیه یا شبیه جزیه است. فعلاً بروید از دیگران که گرفتید، برگردید.

نزد مرد سلیمی رفتند، از جریان مطلع شد. از بهترین شترهای خود انتخاب نمود و سهمیه زکات را داد. به او گفتند: تو را امر نکرده‌اند شترهای ممتاز را انتخاب کنی. گفت: من خود مایلم این کار را بکنم. به دیگران نیز رجوع کرده، زکات را گرفتند، آنگاه نزد ثعلبه برگشتند. گفت: نامه را بدهید ببینم. پس از خواندن، باز پاسخ داد: این جزیه یا شبیه آن است. بروید تا من در این باره فکر کنم. فرستادگان، خدمت پیغمبر صلی الله علیه وآلهآمدند، بعد از نقل جریان، آن جناب فرمود: وای بر ثعلبه! و برای سلیمی دعا کرد و این آیه در مورد ثعلبه بر پیغمبر صلی الله علیه وآله نازل شد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُون»؛(۹) «بعضی از آنها با خدا پیمان بسته بودند که: اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد و از صالحان [و شاکران] خواهیم بود!؛ امّا هنگامی که خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی کردند و روی برتافتند! این عمل، [روح] نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند و بخاطر آن است که دروغ می‌گفتند.»

یکی از خویشاوندان ثعلبه هنگام نزول آیه حضور داشت. جریان را شنیده، نزد ثعلبه رفت، او را از نزول آیه آگاه کرد. ثعلبه خدمت پیغمبر صلی الله علیه وآله شرفیاب شد، تقاضا کرد زکاتش را قبول فرماید. آن جناب فرمود: خدا امر کرده زکات تو را نپذیرم. ثعلبه از آشفتگی و ناراحتی خاک بر سر می‌ریخت. پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمود: این کیفر عمل توست؛ زیرا تو را امری کردم، نپذیرفتی. ثعلبه به جایگاه گوسفندان برگشت.

پیغمبر صلی الله علیه وآله تا زمانی که از دنیا رفت، زکات او را قبول نکرد. بعد از درگذشت آن حضرت، به ابوبکر مراجعه نمود. او نیز گفت: چون پیغمبر نپذیرفته، من هم نخواهم گرفت. در زمان عمر آمادگی خود را برای پرداخت زکات اعلام کرد. عمر هم نپذیرفت. خلافت به عثمان رسید، به او نیز مراجعه کرد، از گرفتن امتناع ورزید. سرانجام او در زمان عثمان از دنیا رفت. (۱۰)

انواع زکات

زکات، گذشته از معنای اخص فقهی، معنای عامی نیز دارد که فراتر از موضوع اقتصادی می‌باشد و پیامهای تربیتی و اخلاقی را به همراه دارد. حضرت علی علیه السلام در روایتی به انواع زکات اشاره کرده و فرمود: «زَکَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ زَکَاةُ الْجَاهِ بَذْلُهُ زَکَاةُ الْحِلْمِ الِاحْتِمَالُ زَکَاةُ الْمَالِ الْإِفْضَالُ زَکَاةُ الْقُدْرَةِ الْإِنْصَافُ زَکَاةُ الْجَمَالِ الْعَفَافُ زَکَاةُ الظَّفَرِ الْإِحْسَانُ زَکَاةُ الْبَدَنِ الْجِهَادُ وَ الصِّیَامُ زَکَاةُ الْیَسَارِ بِرُّ الْجِیرَانِ وَ صِلَةُ الْأَرْحَامِ زَکَاةُ الصِّحَّةِ السَّعْیُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ زَکَاةُ الشَّجَاعَةِ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ زَکَاةُ السُّلْطَانِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ؛(۱۱) زکات دانش، نشر آن [و تعلیم به دیگران] است. زکات پست و مقام، آن را در خدمت دیگران گذاشتن است. زکات حلم و بردباری، تحمّل و چشم‌پوشی است. زکات مال، بخشیدن است. زکات قدرت و توانایی، انصاف است. زکات زیبایی، عفّت و پاکدامنی است. زکات پیروزی، احسان است. زکات بدن، تلاش و روزه‌داری است. زکات رفاه و آسایش، نیکی به همسایگان و صله‌رحم می‌باشد. زکات تندرستی، کوشیدن در راه طاعت خداست. زکات شجاعت، جهاد کردن در راه خداست. زکات ریاست، دادرسی از بیچاره‌گان و بی‌پناهان است.»

فواید پرداخت زکات

شخصی خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رحمه الله آمده و گفت: آقا! یک سری ملخ آمده‌اند و مزرعه مرا می‌خورند.

آقا فرمود: تو حق فقرا (زکات) را نمی‌دهی و ملخها حق فقرا را می‌خورند؛ چون زکات نمی‌دهی، آنها برمی‌دارند، آیا قول می‌دهی زکات بدهی؟ گفت: بله آقا.

آقا برایش دعا نوشت و فرمود: برو این دعا را در آن زمین چال کن و از قول من به آن ملخها بگو: ملخها! شیخ حسنعلی گفته: بروید پای این ساقه‌های گندم و علفهای هرزه زمین را بخورید! من زکات می‌دهم.

آن مرد می‌گوید: من آمدم دعا را در زمین چال کردم و حرف شیخ حسنعلی را برای ملخها گفتم. ملخها از روی خوشه‌های گندم برخاستند و پای ساقه‌های گندم نشستند و شروع کردند علفهای هرزه را خوردن. کم‌کم گندمها رشد کردند و مزرعه ما آن سال محصول بسیار عالی داد و ما هم به قول خودمان عمل کردیم. (۱۲)

روضه

حضرت زهرا علیهاالسلام ماجرای مظلومیت خود را این‌گونه بیان فرموده است:

«قنفذ را با عمر بن خطاب و خالد بن ولید به خانه ما فرستادند تا پسر عمویم علی علیه السلام را برای بیعت زیانبار خود به سقیفه بنی ساعده بیرون برند. علی که مشغول انجام وصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله و تألیف قرآن بود، با آنان بیرون نرفت. آنان نیز برای عقده‌گشایی، هیزم زیادی در مقابل درِ خانه ما جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را به آتش کشند. من در پشت در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.

عمر، تازیانه را از دست قنفذ ـ غلام ابوبکرـ گرفت و با آن به بازویم زد؛ چنانکه تازیانه همچون بازوبند به دور بازویم حلقه زد. سپس وی لگدی به در کوبید و آن را به طرف من فشار داد و من که آبستن بودم، به صورت روی زمین افتادم. آتش شعله می‌کشید و صورتم را می‌گداخت. عمر چنان به صورتم سیلی زد که گوشواره‌ام بر زمین افتاد و درد زایمان به سراغم آمد. پس محسنم کشته شد. این است امّتی که می‌خواهد بر من نماز بخواند؟! در حالی که خدا و رسول از آنان بیزاری جسته‌اند. من نیز از آنان برائت می‌جویم.» (۱۳)

به وقت مرگ، پر کردم زخون، چشم‌تر خود را

که تنها می‌گذارم بین دشمن، همسر خود را

خدایا!‌ اولین مظلوم عالم را تو یاری کن

که امشب می‌دهد از دست، تنها یاور خود را

دلم خواهد که برخیزم زجا و بازویش گیرم

دل شب چون نهم بر قبر پنهانم، سر خود را

اجل ای کاش در آن ماجرا می‌بست چشمم را

نمی‌دیدم نگاه دردناک دختر خود را!

شهادت می‌دهد فردا به محشر عضو عضو من

که کشتند این جماعت، دختر پیغمبر خود را!

علی جان! گریه کن تا عقده‌ای از سینه بگشایی

مکن حبس اینقدر آه دل غم‌پرور خود را

جلسه سوم

حج

حضرت زهرا علیهاالسلام در مورد عظمت و اهمیت مراسم حج می‌فرماید: «وَ الْحَجَّ تَشْیِیداً لِلدِّین؛ خداوند متعال مراسم حج را برای برپایی دین قرار داد.» حضرت فاطمه علیهاالسلام در این فراز به یکی دیگر از برنامه‌های حیاتبخش دین مبین اسلام اشاره دارد و حکمت آن را تفسیر می‌کند که مراسم سیاسی ـ عبادی حج یکی از مهم‌ترین ارکان جاودانگی این مکتب متعالی است.

ضامن بقای اسلام

وجود مکانهای مقدس و مراکز عبادی، معنوی و زیارتی، همواره در تبلیغ و ثبات دین مبین اسلام نقش به سزایی داشته است. این کانونهای توحید و بندگی و معرفت، محور وحدت مسلمانان و ضامن بقای این آیین آسمانی بوده و هست. در این میان، نقش خانه خدا و مسجدالحرام بیش‌تر از سایر مراکز اسلامی است؛ چرا که همه گروههای اسلامی، بدون در نظر گرفتن گرایشهای خاص خویش، خود را به زیارت این کانون عبادت و مرکز اسلام موظف می‌دانند و همه ساله در شهر مکه خود را به زیارت خانه خدا می‌رسانند. امام صادق علیه السلام در این‌باره می‌فرماید: «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ؛(۱۴) پیوسته دین استوار خواهد بود تا زمانی که کعبه استوار است.»

در سیره امامان معصوم علیهم السلام نیز اهتمام به زیارت خانه خدا از جایگاه والایی برخوردار است. آنان نه تنها خود برای شرکت در این مراسم می‌کوشیدند؛ بلکه به یاران خود نیز دستور می‌دادند تا دیگران را به مراسم عظیم حج ترغیب کنند. به عنوان نمونه، علی بن یقطین، یار وفادار امام کاظم علیه السلام، با اشاره آن حضرت هر ساله دویست و پنجاه الی سیصد نفر را با هزینه خود به حج اعزام می‌کرد و علاوه بر کسب ثواب اخروی، به آن مراسم معنوی رونق بیش‌تری می‌بخشید. (۱۵)

عظمت خانه خدا

حسین بن علی، یکی از دوستان امام ششم علیه السلام به آن حضرت عرض کرد: مردی به من وصیت کرده که اموالش را در راه خدا مصرف کنم، در چه راهی صرف نمایم؟ امام فرمود: در راه حج». عرض کردم: او تعیین نکرده و گفته در راه خدا.

امام فرمود: «اصْرِفْهُ فِی الْحَجِّ فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ شَیْئاً مِنْ سَبِیلِهِ أَفْضَلَ مِنَ الْحَج؛ آن را در امور حج مصرف کن؛ چرا که من از راههای خدا چیزی را بهتر از حج نمی‌دانم.» (۱۶)

آری، مکه محور تمام مکاتب توحیدی از زمان حضرت آدم و ابراهیم علیهم السلام تا به امروز بوده است. این مکان مقدس حرم امن خداست و از سوی مسلمانان جهان محل اجتماع سالانه محسوب می‌شود.

پیامهای معنوی حج

شبلی، از عرفای سرشناس، به حج رفته بود و پس از انجام اعمال حج به حضور حضرت سیدالساجدین علیه السلام مشرف شد. امام علیه السلام از وی پرسید: ای شبلی حج گزاردی؟ شبلی: آری، یا ابن رسول الله!

امام علیه السلام: «فَحِینَ نَزَلْتَ الْمِیقَاتَ نَوَیْتَ أَنَّکَ خَلَعْتَ ثَوْبَ الْمَعْصِیَةِ وَ لَبِسْتَ ثَوْبَ الطَّاعَة؟!؛ زمانی که به میقات فرود آمدی، آیا نیّت کردی که جامه معصیت را از خود به درآوری و جامه طاعت بپوشی»؟ شبلی: ن

شمع عشق بهترین هدیه برای یک دوست آموزش کوچک کردن شکم پس از زایمان بصورت تصویری و کامل

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







           

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا من را با عنوان وبلاگ وحید جنتی و آدرس http://vahidjam.lxb.ir/ لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک من در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.