هویزه
 
وبلاگ شخصی من
وبلاگ وحید جنتی

مقدمه: چندی پیش به اتفاق یه گروه از بچه های هلال احمر به سمت جنوب محل عملیات های مختلف دوران دفاع مقدس رفتیم به این بهانه مطالبی در مورد محلهای بازدیدمان از جمله دو کوهه، فتح المبین، شرهانی، فکه ، چزابه، دهلاویه، هویزه، طلائیه، زید،شلمچه ، خرمشهر، ماردو اروند برای شما هم میگذارم امیدوارم با این کار توانسته باشم قدمی هرچند کوچک برای شناخت بیشتر ویادی از دوران دفاع مقدس انجام داده باشم

 

شهر هویزه از شهر های منطقه ی دشت آزادگان است که ده کیلومتر با سوسنگرد فاصله دارد.بستان در شمال سوسنگرد درشمال غربی، هورالهویزه درغرب ودشت جفیردر جنوب هویزه قرار گرفته اند.

دشمن درآغاز جنگ با اشغال شمال وشرق هویزه، عملأ آنرا محاصره کرددرعملیات نصر  که در تاریخ 15/10/1359آغاز شد رزمندگان با نفوذ به محل استقرار دشمن در جنوب کرخه توانستند 800نیروی عراقی را اسیر کنندکه این تعدادتا آن روز جنگ، بی سابقه بود دشمن با شروع پاتک های خود نیروهای خط مقدم عملیات راکه گروهی از پاسداران هویزه ، حمیدیه، اهوازوگروهی ازدانشجویان  پیرو خط امام بودند محاصره نمود وجز چند نفرکه توانستند عقب بیایند، باقی را شهید کرده وبا تانک از روی جنازه هاشان گذشت ، زمانی که عراقی ها هویزه را اشغال کردند تمام آن را ویران نمودند ؛ بطوری که وقتی رزمندگان شهر را پس گرفتند هیچ ساختمان سالمی باقی نمانده بود.

جنازه های مطهر شهدا در منطقه بود، تا زمانی که هویزه درطی عملیات بیت المقدس آزاد شد .بازماندگان محل اصلی درگیری را مشخص نموده ودرآن محل به یاد دوستان شهیدشان پرچم نصب کردند.آن ها آن قدر گشتند تا این که موفق شدند جنازه ی برخی از دوستانشان را پیدا کنند هر شهیدی راکه می یافتند همان جا به خاک می سپردند برخی شناسایی می شدند وبرخی گمنام می ماندند. پیکر سیدحسین علم الهدی عضو شورای سپاه خوزستان را از قرانی که در جیبش بودوآرپی جی اش در کنارش افتاده بود شناسایی کردند.

آیت الله خامنه ای درباره ی گروه علم الهدی گفتند: دوروز پیش از آن عاشورای خونین من خود در دل بیابان های جنوبی وشرقی هویزه ، این عزیزان را دیدم که شجاعانه وعاشقانهبه قلب عرصه ی جنگ  وبه سوی خط تماس پیش می رفتند .تجهیزات ابتدایی ، کمبودهای تدارکاتی وحتی دل سوزی هاوتوصیه ها،درهمت بلند وعزم راسخ آنان فتوری پدید نمی آورد ودل مومن مشتاق ،خونگرم وجوشانشان همه ی سختی ها را برآنان هموار می کرد.

هویزه شهر کوچکی است که به عنوان یکی از سنگرهای بزرگ مقاومت مردمی ایران شناخته شده است.یکی از بازدیدکنندگان خارجی از آثار جنایت عراقی ها در ویرانه های شهر هویزه می گفت: همه ی خوزستان وبه خصوص هویزه راباید موزه ی جنایات صدام به شمار آورد.

 

پادگان گلف

ساختمان محکم وپرامکاناتی بود که برای رفاه کارمندان شرکت های آمریکایی ساخته بودند وپیش از پیروزی انقلاب باشگاه گلف بود پس از انقلاب نیروهای شرکت نفت که می خواستند از لوله ها وتأسیسات نفتی جنوب حفاظت کنند، برای مدتی دراین باشگاه مستقر شدند؛ ولی پس از آن که خراب کاری های خلق عرب به تأسیسات نفتی آسیب بسیار زد، حفاظت ازتأسیسات وباشگاه را به سپاه واگذار کردند.

داوود کریمی وحسن باقری نخستین فرماندهانی بودند که در گلف مستقرشدند فرماندهان محورهای مختلف هفته ای یک روز در گلف جمع می شدند ودرباره ی مسائل مهم جنگ بحث می کردند در واقع گلف از دهلران تا رأس البیشه، در منتهی الیه جزیره ی آبادان را مدیریت وفرماندهی می کرد؛ چرا که یکی از مراکز اصلی جلسات فرماندهان وشخصیت های سیاسی –نظامی بود.

فرمانده فتح الله جعفری  درباره ی این پادگان گفته است: درآغاز جنگ سپاه شهر اهواز را مرکز فرماندهی جنگ کرد تادر عملیات جبهه ی جنوب راکه موقعیتی محوری و مرکزی داشت ، فرماندهی وکنترل کند.در اهواز پادگان گلف پایگاه اصلی فرماندهی سپاه بود که موقعیت مناسب جغرافیایی اش به تمرکز فرمان دهی سپاه  استحکام می بخشید و می توانست از مهران تا فاو را به راحتی کنترل نماید.

روایت دوست ودشمن

محمود یزدان فام محقق حوزه ی جنگ :عملیات هویزه بن بست جنگ منظم زرهی را در پی داشت ، اما درون خودش حماسه ای آفرید وراه حلی رابرای این مشکل پروراند وآن چیزی جز تداوم راه حماسه سازان هویزه نبود استراتژی جنگ مردمی با تکیه بر ایمان وتعهد نیروهای داوطلب به بن بست کمبود تجهیزات وجنگ منظم زرهی غلبه کردبه این ترتیب مرحله ی جدیدی آغاز شدکه طی آن نیروهای مردمی وسپاه با استفاده از روش ها وتاکتیک های مبنی بر روحیه ی انقلابی مسئولیت سنگین تری را ر جبهه های جنگ بر عهده گرفتند.

 

مجله فرانسوی لوموند:ارتش بغداد بهتر از ارتش تهران نظم یافته ومجهز می باشد ولی در مقابلش نیرویی است که نمی تواند برآن فائق آید.بیش از شش هفته است که ستون زرهی بعثی ها در حومه ی خونین شهر است .در حقیقت چه از نظر مادی وچه از نظر انسانی برایشان گران تمام خواهد شد .ایرانی ها از این نظر در موقعیت خوبی اند.

 

یادمانده ها

 

حسین برای تهیه تدارکات واسلحه برای پاسداران هویزه به اهواز رفته بود پس از آن که اسلحه تدارکات را تهیه کرد، با این که کتاب فروشی ها تعطیل بودند با تلاش زیاد توانست به تعداد بچه ها نهج البلاغه تهیه کند.به هرکدام از بچه ها اسلحه ونهج البلاغه رابا هم تحویل داد وبه همه می گفت باید همراه آموزش نظامی با نهج البلاغه آشنا شوید.

 

حسین را از میان دود وگردوغبار دیدم؛ پشت خاکریز بود تانک دیگری را هم به آتش کشید فقط او مانده بود .خودش را به خاکریز دیگری رساند غیراز گلوله ی روی آرپی جی اش گلوله ی دیگری هم داشت دوباره تانک ها شروع کردند به جلو آمدن می خواستند خاکریز را بگیرندحسین پشت خاکریزبودچهار تانک به 10متری اش رسیدند بلند شد وآخرین گلوله اش را هم شلیک کردسه تانک با هم طرفش شلیک کردند جایی که ایستاده بود گردو خاک شد.گردو خاک که نشست اول آرپی جی اش را دیدم   بعدخودش را؛به پشت روی ته مانده ی خاکریز افتاده بود چفیه ی بلندش صورتش را پوشانده بود.

 

صدای حسین بود.

آماده باشین اول بی سروصدا حرکت می کنیم ، وقتی دشمن متوجه مان شد توپخانه از پشت  حمایتمون میکنه.حواستون جمع باشه.تازمانی که به اولین سنگر اون ها نرسیدیم پیش روی متوقف نمیشه کسی معطل مجروحانشه؛ چندنفر مشخص شدن که افراد مجروح رو منتقل کنن.بقیه با توکل به خدا به پیش روی ادامه می دن. سست نشید؛ هرجا موندید،از امام زمان کمک بگیرید وجلو بروید حالا روی خاکریزدرازکش بشید تا علامت بدم.

 

بالا سرش که رسیدیم نفس های آخرش بود حداقل سه جاش تیر خورده بود آرپی جی از دستش افتاده بود نصفش رفته بود توی خاک .سرش رابا زور بلند کردبا حسرت به آرپی جی نگاه کرد .نتوانست سرش را نگه دارد سرش را گرفتم روی دستم چشمش راباز کرد بهم نگاه کرد آهسته گفت :حسین منتظره..

حرفش تمام نشده بود که خودش تمام کرد.بدنش روی دستم سنگینی می کرداما آرام بود.

 

تا دیدمشان ، پریدم پشت خاکریز چندتا تانک بودند آمدند وآمدند از روی پنج جنازه گذشتند رفتند ورفتند نمی توانستم بلند شوم.سر، دست، پا وسینه ی له شده وجدا شده میدیدم .می دیدم ونمی دیدم.یاد دیروز افتادم دوهزار اسیرشان را مثل مهمان در آغوش گرفتیم آن قدر بهشان مهربانی کردیم که فکر کردند داریم بهشان کلک می زنیم.

 

دوتا تانک تغییر مسیر دادند؛ رفتند سمت مجروح ها.دست هام را گذاشتم روی چشم هام .صداها راکه می شنیدم ، سرم رابی اختیار می کوبیدم لبه ی خاکریز جیر جیر زنجیر تانک ها وداد وفریاد مجروح ها چزاندم.سرم را بالا آوردم تانک ها از جلوی خاکریز رد می شدند تکه پاره های گوشت واستخواب را روی زنجیرشان می دیدم .نشستم به گریه.

 

با برگزیدگان

ما تمام تلاشمان وناراحتی هامان ورنج ها وحتی نوع احساس هامان دراین است که بهتر زندگی کنیم به جای اندیشیدن به این که چگونه باید زندگی کنیم وچرا؟ درست همان گونه می اندیشیم وهمان گونه انتخاب می کنیم که فرهنگ مادی بوروژوازی غرب به ماتحمیل کرده ومعیار ارزش هامان بسته بندی شده از غرب می آید؛اما خودمان نمی دانیم ونمی فهمیم وخیال میکنیم که اندیشه وفکرمان اسلامی است؛ در صورتی که اندیشه ای که قران به ما می خواهد بدهد، دست عکس آن است وبا آن در تضاد کامل است واصلأ اندیشه ی تربیتی قران برای از بین بردن چنین ارزش ها ومعیارها وطرزتفکرها وبرداشت ها وچنین شناختی است نسبت به زندگی ، حیات، وسایل مادی، نیازها،آرزوها ،خواسته ها ،ایدآل هاو...

شهید سید حسین علم الهدی

 


شمع عشق بهترین هدیه برای یک دوست آموزش کوچک کردن شکم پس از زایمان بصورت تصویری و کامل

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







           
شنبه 13 اسفند 1390برچسب:هویزه, :: 1:55
وحید جنتی

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا من را با عنوان وبلاگ وحید جنتی و آدرس http://vahidjam.lxb.ir/ لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک من در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.