وبلاگ شخصی من
وبلاگ وحید جنتی

ماتریالیسم، فلسفه بنیادین فراماسونری

Posted: 12 Nov 2013 08:04 PM PST

2350_457اگر این رموز در دسترس عموم قرار گیرد، برای کسانی که از فلسفة آن مطلع نیستند، قابل درک نخواهد بود. در حقیقت احتمال اینکه بسیاری از اعضای لژها نیز معنای رموز را درک کنند، پایین است. در محفل درونی فراماسونری، در میان کسانی که به درجات بالای سازمان رسیده‌اند، ماسون‌هایی وجود دارند که خود را وارثان سنت کهن و متعلق به دوران پیش از میلاد می‌دانند که از اعصار پیشین به تواتر به آنها منتقل شده است.

ماسون‌های عالی‌رتبه، دانش خاص خود را از سایر اعضا مخفی نگه می‌دارند. «نکدت اجران»، استاد اعظم فراماسون، در این باره ضمن بررسی دیدگاه‌های مختلف نسبت به فراماسونری، به مفهوم اصلی این اصطلاح اشاره نموده و می‌نویسد:
بعضی ماسون‌ها گمان می‌کنند فراماسونری نوعی سازمان نیمه‌مذهبی ـ نیمه‌خیریه است که در آن می‌توانند ارتباطات اجتماعی لذّت‌بخش داشته باشند و براساس آن رفتار کنند. عده‌ای دیگر فکر می‌کنند هدف فراماسونری این است که انسان‌های نیکوکار را تقویت کند. باز عده‌ای گمان می‌کنند فراماسونری محل کسب شهرت است. به طور خلاصه کسانی که با نحوه خواندن و نوشتن زبان فراماسونری آشنا نیستند، معنای نمادها و تماثیل را به این شکل درک می‌کنند.

فراماسونری و اهداف آن، برای آن عده اندکی از ماسون‌ها که قادرند عمیقاً در آن وارد شوند، کاملاً متفاوت است. فراماسونری یعنی دانش فاش شده، آغاز و تولد دوباره؛ یعنی واگذاردن راه و رسم زندگی کهنه و ورود به یک زندگی جدید باشکوه‌تر و اصیل‌تر… . در پس نمادگرایی بنیادین فراماسونری، مجموعه‌ای از افشاگری‌ها قرار دارد که به ما کمک می‌کنند به زندگی روحانی و عالی دست یابیم و به رموز هستی خود پی ببریم. بنابراین در این زندگی روحانی، دستیابی به روشنگری ماسونی امکان‌پذیر می‌شود. تنها در این صورت است که می‌توان به طبیعت و شرایط رشد و تکامل در آن پی برد.

همان‌طور که از این عبارات به دست می‌آید، برخلاف آنچه ماسون‌های پایینْ‌رتبه گمان می‌کنند و فراماسونری را سازمانی اجتماعی و مرتبط با امور خیریه می‌پندارند، حقیقت به گونه دیگری است؛ یعنی فراماسونری به کشف رموز هستی بشر مربوط است. به عبارت دیگر چهرة صوری فراماسونری در لباس مبدّل یک سازمان اجتماعی و خیریه و برای پنهان ساختن فلسفة این سازمان ظاهر می‌شود. در حقیقت، هدف آن تحمیل نظام‌مند فلسفة خاص خود بر اعضا و همچنین جامعه است.

ماده‌انگاری در منابع ماسونی
ماتریالیسم یا ماده‌انگاری، در مبانی فراماسونی دو پیامد را به دنبال داشته است:

۱- باور به ماهیت مطلق ماده: ماسون‌های امروز همچون نیاکان خویش به جاودانگی ماده و غیرمخلوق بودن آن و اینکه موجودات زنده برحسب تصادف از ماده بی‌جان به وجود آمده‌اند، اعتقاد دارند. در نوشته‌های ماسونی می‌توانیم دلایل تفصیلی بنیادهای فلسفی ماده‌گرا را بیابیم. «سلامی ایشینداغ» در کتاب خود با عنوان «الهاماتی از فراماسونری» در مورد فلسفه ماتریالیستی فراماسونری می‌نویسد: 
کل فضا، اتمسفر، ستارگان، همة موجودات زنده و غیرزنده از اتم ساخته شده‌اند. بشر جز اجتماعِ اتفاقیِ اتم‌ها نیست. موازنة جریان الکتریسیته میان اتم‌ها، بقای موجودات زنده را تضمین می‌کند. با از میان رفتن این توازن می‌میریم، به خاک بازمی‌گردیم و به اتم‌ها تبدیل می‌شویم؛ یعنی ما همه از ماده و انرژی ساخته شده‌ایم و به ماده و انرژی بازمی‌گردیم. گیاهان از اتم‌های ما استفاده می‌کنند و همة موجودات، ازجمله ما انسان‌ها از گیاهان استفاده می‌کنیم. همه چیز یک ماهیت دارد، اما چون مغز ما از سایر موجودات تکامل‌یافته‌تر است، صاحب هوشیاری و شعور است. اگر به نتیجه روان‌شناسی تجربی نظر کنیم، درمی‌یابیم آزمایش سه‌گانه احساسات، ذهن و قوة اراده؛ نتیجة کارکرد متوازن سلول‌های غشایی مغز و هورمون‌هاست.

… علم اثبات‌گرا پذیرفته است که هیچ چیز از هیچ به وجود نیامده و هیچ چیز نابود نمی‌شود. در نتیجه می‌توان گفت نیازی نیست بشر نسبت به هیچ نوع قدرتی احساس قدرشناسی و تعهد کند. جهان مجموعة انرژی است که نه آغازی دارد و نه پایانی. در این مجموعه همه چیز متولد می‌شود، نمو می‌کند و می‌میرد، اما مجموعه هیچ‌گاه نابود نمی‌شود. تنها اشیا تغییر می‌کنند و تبدیل می‌شوند. حقیقتاً چیزی به نام مرگ و زوال وجود ندارد؛ فقط تغییر و تبدیل دائمی حاکم است. نمی‌توان چنین سؤال بزرگ و راز جهانی را به کمک قوانین علمی تشریح کرد. توضیحات غیرعلمی نیز چیزی جز توصیفات خیالی، تعصبات و عقاید باطل نیستند. بر مبنای منطق و علم اثبات‌گرا، صرف‌نظر از جسم مادی، روحی وجود ندارد.

نظریات بالا را همچنین می‌توان در کتب متفکران ماده‌گرایی چون مارکس، اِنگلس، لنین، پولیتزر، ساگان و جی‌ماند جست‌وجو کرد. 
در جواب ادعای ایشینداغ باید گفت همة این نظریات به کمک کشف‌های علمی صورت گرفته در نیمة دوم قرن بیستم باطل شدند. به عنوان نمونه «نظریة انفجار بزرگ» که در محافل علمی مورد بحث قرار گرفته و به عنوان یک اصل پذیرفته‌شده، نشان می‌دهد جهان میلیون‌ها سال قبل از عدم به وجود آمد. براساس «قوانین ترمودینامیک»، ماده توانایی سازماندهی خود را ندارد و نظم و توازن موجود در عالم، برآیند یک آفرینش هوشیار و هوشمند است. علم زیست‌شناسی با نشان دادن نمونه‌های شگفت‌آور از موجودات زنده، وجود خالقی که همه را خلق نموده، اثبات می‌کند.

ایشینداغ در ادامه با اشاره به برخی اصول مورد قبول فراماسون‌ها می‌افزاید:
براساس اصول ما، حیات از یک سلول آغاز می‌شود و در نتیجه تغییر شکل و نمو سلول انسان به وجود می‌آید. ماهیت و هدف این وجود را نمی‌توان درک کرد. زندگی از آمیزش ماده و انرژی آغاز می‌شود و به آن خاتمه می‌یابد. اگر معمار بزرگ کائنات را به عنوان حقیقتی والا، افق بی‌پایان خوبی و زیبایی، اوج تکامل و عالی‌ترین مقام و کمال مطلوب انسان بپذیریم و اگر آن را مجسّم نکنیم، شاید خود را از تعصّب درامان نگه داشته باشیم.
وی سپس ادامه می‌دهد:
ماسونی که تحت تعلیم این اصول و عقاید قرار گرفته، وظیفه دارد مردم را تربیت کند … و به نیابت از مردم و حتی بدون تمایل آنها، کار خود را انجام دهد.

این سخنان دو جنبه از نقش شناخته شده فراماسونری در جامعه را نشان می‌دهد: اول آن‌که فراماسونری در زیر لفافة علم اثبات‌گرا و منطق تلاش می‌کند که فلسفه ماتریالیستی مورد قبول خود را بر جامعه تحمیل کند؛ نکته دوم آن‌که فراماسون‌ها برای تحقق این امر، کاری به خواسته و تمایل مردم هم ندارند؛ زیرا در جوامع توحیدی هم که هیچ تمایلی به پذیرش فلسفه ماتریالیستی وجود ندارد، باز فراماسون‌ها از تلاش خود برای تغییر جهان‌بینی آن جامعه ولو بر خلاف رضایت عموم باشد، دست برنمی‌دارند و در این راستا سعی می‌کنند زبانی را به کار گیرند که فلسفه‌شان را بی‌آزار، هوشمندانه و با تحمل نشان دهد تا از این طریق، فلسفه خویش را بر عموم تحمیل نمایند و این چیزی جز روح خودکامگی در فلسفه فراماسونری نیست.

۲- انکار روح و جهان آخرت: ماسون‌ها در نتیجة عقاید ماتریالیستی خود، وجود روح و جهان آخرت را به شدت انکار می‌کنند. با این حال گاهی در نوشته‌هایشان به واژگان و اصطلاحات معنوی همچون «مرده‌ای که به ابدیت سپرده شد» برمی‌خوریم که ممکن است متناقض به نظر برسد، ولی در واقع چنین نیست. چون این‌گونه اشارات به جاودانگی روح، همه نمادین هستند. «معمار سنان» این موضوع را در مقاله‌ای با عنوان «عالم پس از مرگ در فراماسونری» چنین بیان می‌کند:

ماسون‌ها رستاخیز پس از مرگ را در افسانة استاد هیرام به صورت نمادین می‌پذیرند. این رستاخیز نشان می‌دهد، حقیقت همیشه بر تاریکی و مرگ غلبه دارد. فراماسونری به مسئلة روح اهمیتی نمی‌دهد. در فراماسونری، رستاخیز پس از مرگ؛ یعنی به میراث گذاردن بعضی امور مادی و معنوی به انسان‌ها. کسانی که توانسته‌اند در این زندگی کوتاه و فریبنده نام خود را جاودانه کنند، موفق شده‌اند و با ماندگار ساختن نام خود، به دنبال شادمان کردن انسان‌ها و تضمین دنیایی مادی‌تر بودند. هدف آنان بالا بردن انگیزه‌های انسانی بوده است که بر زندگی انسان‌های زنده مؤثرند… . انسان‌هایی که طی قرن‌ها ابدیت را می‌طلبند، با اعمال، خدمات و اندیشه‌های خود به آن می‌رسند و… این به زندگی آنان معنا می‌بخشد. چنانچه تولستوی گفت:
در آن هنگام، بهشت همین جا بر روی زمین برپا می‌شود و مردم به بهترین صورت ممکن سعادتمند می‌شوند.

ایشینداغ همچنین در مقالة خود می‌نویسد:
باوری وجود دارد بر این مبنا که از دو نیروی سازندة انسان؛ یعنی جسم و روح، جسم می‌میرد، اما روح باقی می‌ماند و به جهان ارواح می‌رود، در آنجا به حیات خود ادامه می‌دهد و به فرمان خداوند در جسم دیگری حلول می‌کند. این باور با مفاهیم تغییر و تبدیل مورد قبول ما سازگار نیست. نظرات فراماسونری را می‌توان چنین تشریح کرد: پس از مرگ تنها خاطرات و دست‌یافت‌های شما به جای می‌ماند. این نظریه فیلسوفانه و مبتنی بر اصول منطق است. باورهای مذهبی دربارة جاودانگی روح و رستاخیز، با اصول منطق سازگار نیستند. ما اصول فکری خود را از نظام‌های فلسفی عقل‌گرا گرفته‌ایم، در نتیجه پاسخ این سؤال را با مفاهیمی متفاوت و نه با مفاهیم مذهبی می‌دهیم.

انکار رستاخیز و جست‌وجوی جاودانگی، به خلاف ادعای ماسون‌ها که این نظریه را منطبق بر علوم جدید می‌پندارند، اسطوره‌ای است که مشرکان از دیرباز به آن باور داشته‌اند. به گفتة قرآن کریم، مشرکان به گمان اینکه جاودانه زندگی خواهند کرد، برای خود قصرهای باشکوه و محکم بنا می‌کنند. حضرت هود (ع) با هشدار به قوم عاد می‌فرمود:

آیا از خدا نمی‌ترسید و پرهیزکاری پیشه نمی‌کنید؟ من [از جانب خداوند] پیامبری امین برای شما هستم. از عدم اطاعت اوامر خداوند بپرهیزید و از من پیروی کنید. من هیچ مزدی در برابر این مأموریت الهی از شما طلب نمی‌کنم، اجر و پاداش من تنها با آفریدگار جهان‌ها و جهانیان است. آیا شما صرفاً از سر هوس و خودنمایی، در نقاط مرتفع بناهای یادبود می‌سازید؟ آیا به گمان اینکه جاودانه زندگی خواهید کرد، برای خود قصرهای باشکوه و محکم بنا می‌کنید؟ و آیا به روی زیردستان به شیوة ستمگران، بی‌رحمانه دست می‌گشایید؟ پس از سرپیچی از اوامر خداوند بپرهیزید و از من پیروی کنید.

اشتباه آن مردم ملحد، ساختن ساختمان‌های فاخر نبود. مسلمانان نیز برای هنر اهمیت قائلند و تلاش می‌کنند دنیا را زیبا کنند. تفاوت در مقصود دو گروه است. مسلمانان تا حدی به هنر علاقه‌مندند که مفاهیم زیبایی و زیبایی‌شناختی را که خداوند به انسان‌ها بخشیده، القا کنند؛ در حالی که کافران، هنر و زیبایی را طریقی برای جاودانگی می‌پندارند.

تناقض علمی انکار روح
انکار وجود روح و این ادعا که هوشمندی و شعور از جنس ماده است، با علم نیز سازگاری ندارد. برعکس، اکتشافات جدید علمی نشان می‌دهند نمی‌توان شعور را تا درجه ماده نزول داد و آن را برحسب کارکردهای مغزی تشریح کرد. امروزه بسیاری از محققان هم نظر هستند که هوشیاری و شعور انسان از منبعی ناشناخته و فراتر از اعصاب مغزی و مولکول‌ها و اتم‌های سازنده آن به دست می‌آید.

محققی به نام «وایلدر پن‌فیلد» پس از سال‌ها تحقیق به این نتیجه رسید که وجود روح، حقیقتی انکارناپذیر است:
پس از سال‌ها تلاش برای توضیح عملکرد ذهن تنها براساس کنش‌های مغزی، به نتیجه‌ای رسیدم که ساده‌تر (و منطقی‌تر) است. با درنظر گرفتن مغز و ذهن (جسم و روح) و اینکه همیشه نمی‌توان ذهن را براساس فعالیت‌های اعصاب مغز توجیه کرد … باید بپذیرم که وجود ما از این دو عنصر اساسی ساخته شده است.

آنچه اندیشمندان را به سمت این نتیجه‌گیری کشانده، وجود این حقیقت است که شعور را هرگز نمی‌توان با عوامل مادی صرف توجیه کرد. مغز انسان مانند کامپیوتر فوق‌العاده‌ای است که اطلاعات را از حواس پنجگانه دریافت و مورد پردازش قرار می‌دهد، اما فاقد ادراک و شعور و دانش به «خود» است؛ یعنی نمی‌تواند درک کند، احساس کند یا به حواس دریافتی خود بیندیشد. «راجر پن‌رز»، فیزیک‌دان برجستة انگلیسی در کتاب خود با عنوان «ذهن جدید امپراتور»، می‌نویسد: 
چه چیز به انسان هویت فردی می‌بخشد؟ همان اتم‌هایی که بدنش را می‌سازند؟ آیا هویت او به انتخاب خاص الکترون‌ها، پروتون‌ها و دیگر ذرات تشکیل‌دهندة اتم‌ها بستگی دارد؟ حداقل دو دلیل برای رد این موضوع وجود دارد. در درجة اول در جسم مادی هر موجود زنده، تغییر و تبدیل دائمی وجود دارد. بخش وسیعی از سلول‌های زنده (ازجمله سلول‌های مغز) و در واقع تمام بدن از آغاز تولد بارها و بارها جایگزین شده‌اند. دلیل دوم را از فیزیک کوانتوم می‌آورم: … اگر یک الکترون از جسم انسان را جایگزین الکترونی از آجر کنیم، باید کیفیت الکترون جایگزین شده ثابت بماند و تفاوت دو الکترون قابل تشخیص باشد. همین موضوع باید در مورد پروتون‌ها و انواع ذرات اتم‌ها و مولکول‌ها صدق کند. با این حال اگر کل وجود مادی فردی را با ذرات نظیر در آجرخانه‌اش جابه‌جا کنند، ابداً هیچ اتفاقی نمی‌افتد. پن‌رز به طور واضح بیان می‌کند اگر همة اتم‌های بدن انسان را با اتم‌های آجر عوض کنند، خصوصیاتی که شعور یک انسان را می‌سازند، بدون تغییر خواهند ماند و همچنین اگر ذرات اتم‌های مغز با اتم‌های آجرها جابه‌جا شوند، آجرها هم دارای شعور نخواهند شد. به طور خلاصه آنچه انسان را انسان می‌کند، خصوصیات مادی نیست؛ بلکه ویژگی‌های روحانی و نهادی مستقل از مادة این منبع را می‌سازد. پن‌رز در پایان کتاب خود توضیح می‌دهد:
به نظر من، شعور چنان بااهمیت است که نمی‌توانم به سادگی باور کنم «تصادفی» و با محاسبات پیچیده ظاهر شده باشد. هوشیاری پدیده‌ای است که وجود عینی جهان با آن شناخته می‌شود.

جواب ماده‌گرایان به این یافته‌ها چیست؟ چگونه می‌توان ادعا کرد انسان با ویژگی‌هایی چون بینش، احساس، افکار، حافظه و حواس؛ تنها با ترکیب اتفاقی اتم‌های بی‌جان به وجود آمده باشد؟

ماتریالیسم ماسونی: خداانگاری ماده
خداانگاری ماده و انتساب نقش آفرینش به اتم‌های بی‌جان ماده، فلسفه جدیدی نیست. دهریون نیز با انکار ماورای طبیعت و زندگی پس از مرگ، همه چیز را به عوامل طبیعی صِرْف مستند می‌ساختند. ماسون‌ها نیز معتقدند که ماده، خالق همه چیز است.به عقیدة ماسون‌ها، توازن و نظم موجود در نظام عالم، نتیجه ماده است. در مقاله‌ای با موضوع «تکامل زمین» می‌خوانیم: فرسودگی چنان ضعیف صورت می‌گیرد که می‌توان گفت حالت کنونی زمین، در نتیجة هوشمندی پنهان ماگما (مایع درون هسته زمین) پدید آمده است. اگر این‌گونه نبود، آب در گودال‌ها انباشته نمی‌شد و تمام زمین را آب فرا می‌گرفت. همچنین در مقاله دیگری چنین ادعا شده است:

آغاز حیات بر روی کرة زمین هنگامی بود که یک سلول به وجود آمد. این سلول بلافاصله به حرکت درآمد و بر اثر انگیزشی مؤثر و متمرّدانه، به دو بخش تقسیم شد و این راه را تا بی‌نهایت ادامه داد، اما سلول‌های تقسیم شده قادر به ادراک هدفی برای سرگردانی خود نبودند و گویی به دلیل ترس از این سرگردانی و تحت تسلط نیروی غریزی حفظ بقا، با یکدیگر به فعالیت پرداختند، به هم پیوستند و به صورت هماهنگ، دموکراتیک و فداکارانه به خلق اندام‌های حساس و حیاتی اقدام نمودند.

باور به این عقاید چیزی جز خرافات نیست. ایشان برای انکار وجود خداوند و نقش او در خلق عالم، خواص مضحکی به اتم‌ها، مولکول‌ها و سلول‌ها نسبت می‌دهند؛ مانند هوش، قوة برنامه‌ریزی، فداکاری و حتی هماهنگی و رفتار دموکراتیک(!). بنابراین ادعای ماسون‌ها در مورد منشأ حیات، کاملاً پوچ و بی‌معناست.

مفهوم دیگری که در اصول خرافی و ماتریالیستی فراماسون‌ها مطرح است، اصطلاح «طبیعت مادر» است که در فیلم‌های مستند، کتاب‌ها، مجلات و حتی آگهی‌های بازرگانی، بارها به آن برمی‌خوریم. کاربرد آن برای بیان این عقیده است که مادة سازنده طبیعت (نیتروژن، اکسیژن، هیدروژن، کربن، …) با هوشمندی و به صورت خودبه‌خود، انسان‌ها و همة موجودات زنده را خلق نموده است. این افسانه نه بر مشاهده استوار است و نه بر منطق؛ بلکه قصد دارد به کمک تلقین افکار، بر ذهن انسان غلبه یابد و هدف آن به فراموشی سپردن خداوند؛ خالق حقیقی هستی و بازگشت به الحاد است. فراماسونری تلاش می‌کند این باور را تقویت و منتشر نماید. به همین منظور از قوای اجتماعی هم‌پیمان خود حمایت می‌کند. در مقاله‌ای با عنوان «تفکراتی پیرامون تکامل همبستگی از دیدگاه علمی» می‌خوانیم:

از دیدگاه مادی و تعامل مادة موجودات زنده؛ همة گیاهان، حیوانات، میکروب‌های مفیدی که در زمین زندگی می‌کنند و انسان‌ها، هماهنگی اسرارآمیزی دارند. این هماهنگی از سوی طبیعت مادر ترتیب داده شده. آنها پیوسته درگیر نوعی همکاری و انسجام مؤثر هستند. بار دیگر تصریح می‌کنم فراماسونری هر نوع جنبش روان‌شناسی ـ اجتماعی را که به رفاه، صلح، امنیت و شادی و به طور خلاصه هر نوع جنبشی که در طریق اومانیسم و اتحاد جهانی بشر گام بردارد، عامل پیش‌برد آرمان‌های خود می‌داند و از آن حمایت می‌کند.

منبع : ماهنامه پویا

امام حسین و یارانش،مهدی و منتظرانش

Posted: 12 Nov 2013 07:48 PM PST

imam-zamanامام صادق علیه السلام فرمودند:

هرکس دوست می‌دارد از یاران حضرت قائم، ع ، باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید.

● اهمیت دادن به نماز

*  امام حسین‏ (ع)  و یارانش

امام حسین‏ (ع)  و یارانش سرگرم نبرد بودند که ابوثمامه، «عمرو بن عبدالله صائدی» خطاب به آن حضرت فرمود: وقت نماز ظهر است، گرچه من دست از تو نمی‏کشم تا کشته شوم، امّا دوست دارم دورکعت نماز با تو بخوانم. امام سربرداشت و در حق او اینگونه دعا کرد.

قال الامام الحسین‏ (ع)  : ذَکَّرْتَ الصَّلاةَ، جَعَلَکَ اللهُ مِنَ الْمُصَلِّینَ الذَّاکِرینَ! نَعَمْ، هذا أَوَّلُ وَقْتِها
آنگاه به یاران فرمود: سَلُوهُمْ أَنْ یَکُفُّوا عَنَّا حَتَّی نُصَلّی.[۱]
کوفیان مخالفت کردند. حضرت اباعبدالله‏ (ع)   خود اذان گفت، وقتی اذان تمام شد خطاب به عمر سعد فرمود: یابْنَ سَعْدٍ اَنَسیتَ شَرایِعَ الْاِسْلامِ، اَلاتَقِفُ عَنِ الْحَرْبِ حَتَّی نُصَلّی وتُصَلُّونَ وَنَعُودَ إلی الْحَرْبِ.
عمر سعد جواب نداد. امام‏ (ع)   فرمود، شیطان بر او چیره شد.آنگاه به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله فرمود: تَقَدَمَّا اَمامی حَتَّی اُصَلِّیَ الظُّهْرَ

مهلت خواستن برای نماز

در روز نهم محرّم، عمر سعد و دیگر سران نظامی تصمیم گرفتند که با یک حمله عمومی کار را یکسره کنند، حرکت لشگرها و بالارفتن گرد و غبارها همه را متوجّه خود ساخت، امام حسین‏ ع  برادرش حضرت عبّاس‏ ع  را فرستاد تا علّت حرکت سپاه دشمن را بداند.
حضرت عبّاس رفت و بازگشت و فرمود: می‏گویند یا با یزید بیعت کن و یا آماده نبرد باش.
حضرت اباعبدالله (ع)  به برادر فرمود:
اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِن اِسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلی غَدْوَةٍ وَتَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ، لَعَلَّنا نُصَلّی لِرَبِّنا اللَّیْلَةَ وَنَدْعُوهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنّی کُنْتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَتِلاوَةَ کِتابِهِ وَکَثْرَةَ الدُّعاءِ وَالْاِسْتِغْفارِ.[۲]
فَقَامَ اللَّیْلَ کُلَّهُ یُصَلِّی وَ یَسْتَغْفِرُ وَ یَدْعُو وَ یَتَضَرَّعُ وَ قَامَ أَصْحَابُهُ کَذَلِکَ یُصَلُّونَ وَ یَدْعُونَ وَ یَسْتَغْفِرُونَ[۳]
بَاتَ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحَابُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ…[۴]

* امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش

وقت نماز

مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَدَاةَ إِلَى أَنْ تَنْقَضَّ النُّجُومُ[۵]؛
از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است کسی که نماز صبح را تا ناپدید شدن ستارگان به تأخیر بیندازد.

● وفای به عهد

* امام حسین(ع) و یارانش

وفاداری نسبت به قرارداد صلح
پس از آنکه با امضاء قرار دادنامه صلح تحمیلی معاویه بر عراق و شام حاکم شد از آن پس دیگر امام حسین‏ ع  نیز که به صلح وفادار بود. هرگاه اشخاصی یا گروه‏هایی با امام حسین‏ ع  تماس می‏گرفتند و تلاش می‏کردند آن حضرت را بر ضدّ معاویه بشورانند پاسخ می‏داد:
قال الامام الحسین‏ ع : اِنَّ بَیْنیِ وَ بَیْنَ الْقَوْمِ مَوْعِداً أَکْرَهُ أَنْ أُخَلِفَهُمْ، فَاِنْ یَدْفَعِ اللهُ عَنَّا فَقَدیماً ما أَنْعَمَ عَلَیْنا وَ کَفی، وَاِنْ یَکُنْ ما لابُدَّ مِنْهُ فَفَوْزٌ وَشَهادَةٌ اِنْ شاءَ اللهُ. امام حسین‏ (ع) فرمود: میان ما و این قوم وعده و قراری است که نمی‏خواهم از آن بازگردم، پس اگر خداوند شرّ آنها را از ما دفع کند، که همواره در گذشته نیز چنین می‏کرد و ما را کفایت می‏فرمود. و اگر ناچار با آنان درگیر شویم پس رستگار شده و شهادت در انتظار ماست، اگر خدا بخواهد.[۶]

وفای به پیمان صلح
به معاویه خبر داده بودند که حسین‏ ع  قصد قیام و مبارزه بر ضدّ تو را دارد و با شیعیان خود در رفت و آمد است. معاویه نامه‏ای به امام حسین‏ (ع) نوشت و خبرهای رسیده را طرح کرد و هشدار داد که از کوفیان پروا کنید، آنها نسبت به پدر و برادر تو وفادار نبودند. امام‏ ع  در جواب او نوشت:
قال الامام الحسین‏(ع) : أَتانی کِتابُکَ، وَ أَنَا بِغَیْرِ الَّذی بَلَغَکَ عَنّی جَدیرٌ، وَالْحَسَناتُ لایَهْدی لَها إِلاَّ اللهُ، وَما أَرَدْتُ لَکَ مُحارَبَةً وَلا عَلَیْکَ خِلافاً، وَما أَظُنُّ أَنَّ لی عِنْدَاللهِ عُذْراً فی تَرْکِ جِهادِکَ!! وَما أَعْلَمُ فِتْنَةً أَعْظَمَ مِنْ وِلایَتِکَ أَمْرَ هذِهِ الأُمَّةِ![۷]
امام حسین‏(ع) فرمود: نامه تو بدست من رسید، من به آن گزارشاتی که بتو دادند سزاوار نیستم، و نیکوکاری‏ها را جز خدا هدایت نمی‏کند، من هم اکنون قصد جنگ یا مخالفت بر ضد تو را ندارم، گرچه فکر می‏کنم عذری در ترک مبارزه با تو را نزد خداوند نخواهم داشت، زیرا من فتنه و فسادی بزرگتر از حکومت تو بر این امّت سراغ ندارم.

اصحاب حضرت
حضرت راجع به اصحابشان نیز می فرمایند: فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی…[۸]
یارانى وفادارتر و پرمهرتر و بهتر از یاران خویش نمى‏شناسم…

* امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش

وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ… [۹]
اگر شیعیان ما – که خداوند بر اطاعتش موفقشان بدارد – با دلهای متّحد و یکپارچه بر وفای به عهد و پیمان اجتماع می‏کردند، ملاقات ما از آنها به تأخیر نمی‏افتاد، و سعادت دیدار و مشاهده با معرفت و راستی بر آنها به زودی حاصل می‏شد…

● صله رحم

* امام حسین(ع) و یارانش

اگر زندگی باید بگونه‏ای اجتماعی و در سایه وحدت و همکاری تداوم یابد تا به تکامل و رستگاری برسیم، چه بهتر که در زندگی اجتماعی به خویشاوندان و فامیلان خود توجّه داشته و با آنان ارتباط داشته باشیم که ره‏آوردهای فراوانی خواهد داشت.
قال الامام الحسین(ع) : مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ فی‏ أَجَلِهِ وَ یُزادَ فی‏ رِزْقِهِ‏ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ.[۱۰]
امام حسین‏ ع  فرمود: کسی که دوست دارد و خوشحال است تا عمر او طولانی گردد، و روزی او فراوان شود، پس با خویشاوندان خود ارتباط داشته باشد.
بزرگواری حسین(ع) را ببینید:
شمر خود را به خیام امام حسین ع  و یارانش نزدیک کرد و صدا زد: خواهرزاده‏ هایم عبد اللَّه، جعفر، عبّاس، و عثمان کجایند؟ امام حسین (ع) به عباس(ع)  و برادرانش فرمود: جواب شمر را بدهید گر چه فاسق است، چه آنکه او یکى از دایى‏هاى شما است. عباس(ع) و برادرانش گفتند: به ما چه کار دارى؟ شمر گفت: اى خواهرزاده‏ هایم شما در امان هستید، خود را همراه برادرتان حسین(ع) به کشتن ندهید، و به اطاعت امیر مؤمنان یزید بن معاویه درآیید. حضرت عباس(ع) به او چنین پاسخ داد: دو دستهایت بریده باد! و بر آنچه از امان را آورده‏اى لعنت باد اى دشمن خدا، آیا به ما امر مى‏کنى برادرمان و آقایمان حسین(ع) پسر فاطمه(س) را رها کنیم، و پیرو ملعونان و ملعون ملعون‏زادگان شویم؟ شمر در حالى که خشمگین و سرافکنده بود، به سوى لشکرش بازگشت.[۱۱]
با وجود اینکه دشمن است و برای قتل فرزند رسول الله آمده  ولی باز حضرت قرابت را محترم می شمارد…

* امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش

علی بن ابراهیم وارد خیمه‏ حضرت ولی عصر ارواحنا فداه شد و به محضر مولی عرض سلام کرد، سخنانی بین آن حضرت و او گذشت که قسمتی از آن، چنین است: فقال: یا ابا الحسن قد کنا نتوقعک لیلا و نهارا، فما الذی بطأبک علینا؟‌ای ابوالحسن، ما شب و روز توقع آمدن تو را داشتیم، چه چیز آمدنت را نزد ما به تاخیر انداخت؟
قلت: یا سیدی، لم اجد من یدلنی الی الآن. عرض کردم:‌ای سرورم، تا الان کسی را نیافته بودم که مرا راهنمائی کند. قال لی: لم تجد احدا یدلک؟ به من فرمودند: هیچکس را نیافتی که تو را راهنمایی کند؟
ثم نکث باصبعه فی الارض. آنگاه با انگشتان روی زمین کشیدند،
ثم قال: لا، ولکنکم کثرتم الاموال و تحیرتم علی ضعفاء المومنین و قطعتم الرحم الذی بینکم، فای عذرلکم الان؟[۱۲] سپس فرمودند: نه، ولکن شما اموالتان را زیاد کردید و اختلاف و حیرتی به زیان مومنان ضعیف، پدید آوردید و بین خود قطع رحم نمودید، پس الان برای شما چه عذری مانده است؟…
حضرت علت تأخیر در توفیق دیدار را ناشایستهای زیر دانسته‏اند:
۱ – مال اندوزی ثروتمندان و در نتیجه درماندگی ضعفای شیعه.
۲ – قطع رحم (بریدن از خویشاوندان)

● حیاء و عفت و غیرت ناموسی

* امام حسین(ع) و یارانش

غیرت ناموسی حسین(ع) تا آخرین نفس
وَ لَمْ یَزَلْ ع  یُقَاتِلُهُمْ حَتَّى حَالُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَحْلِهِ- فَصَاحَ وَیْلَکُمْ یَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ هَذِهِ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَباً کَمَا تَزْعُمُونَ قَالَ: فَنَادَاهُ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ مَا تَقُولُ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ فَقَالَ إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً.[۱۳]
امام دلاورانه می‏جنگید و ابن‏ سعد، همگان را بر کشتن حضرت ترغیب می‏کرد و می‏گفت: از هر سو بر او حمله برید. شمر با گروهی از جنگ جویان مقابله خیمه‏ی حسین آمد و بین امام و خیمه‏اش حایل شد. حسین ع  فرمود: وای بر شما‌ای پیروان خاندان ابی‏سفیان، اگر دین ندارید و از روز قیامت هم پروایی ندارید، در دنیای خود آزاده باشید و به حسب و نسب خود برگردید؛ اگر چنان که گمان دارید، عرب هستید. شمر صدا زد:‌ای پسر فاطمه چه میگوئی؟ حضرت فرمودند: میگویم من با شما میجنگم و شما با من میجنگید زنان را که گناهی نیست سرکشان و نادانان خود را از تعرض بحرم من بازدارید.

جایگاه زنان در عاشورا
نهضت عاشورا برای احیای ارزش‌های دینی بود. در سایه آن حجاب و عفاف زن مسلمان نیز جایگاه خود را دریافت و امام حسین‌(ع)  و زینب کبرا و دودمان رسالت‌، چه با سخنانشان و چه با نحوه عمل خویش‌، یادآور این گوهر ناب گشتند. زینب کبرا وخاندان امام حسین‌(ع)   الگوی حجاب و عفاف هستند. زنان در عاشورا در عین مشارکت در حماسه عظیم و ادامه رسالت حسّاس و بزرگ اجتماعی‌، متانت و عفاف را هم مراعات کردند و اسوه همگان شدند.
سید بن طاووس نقل کرده است‌: «در شب عاشورا امام حسین‌ (ع) در گفتگو با خانواده‌اش آنان را به حجاب و عفاف و خویشتن داری توصیه کرد. روز عاشورا وقتی که زینب کبری بی‌طاقت صبر شد و به صورت خود زد امام‌ (ع) به او فرمود آرام باش زبان شماتت این گروه را به ما دراز مکن‌.» دختران و خواهران امام‌(ع) (در همه صحنه‌ها)مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهل بیت پیامبر تا آن جا که می‌شود حفظ و رعایت شود. از اعتراض‌های شدید حضرت زینب نیز به یزید این بود که «ای یزید آیا از عدالت است که کنیزان خود را در حرم سرا پوشیده نگاه داشته‌ای و دختران پیامبر را به صورت اسیر شهر به شهر می‌گردانی و حجات آنان را هتک کرده‌، چهره هایشان را در معرض دید همگان قرار داده‌ای که دور و نزدیک به صورت آنان نگاه کنند.» ولی با آن حال وظیفه بزرگی هم در عاشورا به عهده زنان گذاشته شده بود و آن هم پیام رسانی واشاعه فرهنگ عاشورا بود.
این است مقام زن و این است جایگاه زنی که عاشورا به بعد از خودش به جای گذاشت‌.[۱۴]

* امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش

در دعای اَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطَّاعَةِ حضرت نسبت به زنان اینگونه دعا فرموده و خواسته خود از ایشان را اینچنین بیان می فرمایند: وَعَلَی‏ النِّسآءِ بِالْحَیآءِ وَالْعِفَّةِ و به زنان حیا و عفت عنایت کن.
فرد منتظر در مسیر لطف و تأیید رهبر قرار می‏گیرد؛ به گونه‏ای که در طول مسیر فعالیت، بر امیدش افزوده می‏گردد. حجاب زن مسلمان، لباسی است که نشان از فاطمه زهرا (علیها سلام) دارد و اتصال عملی زن را به روش و سیره محکم الگوی زنان عالم نشان می‏دهد؛ لذا در صورت ارائه کامل این شعائر الهی، زن محجبه به سبب شباهت ظاهری به مادر عترت، مورد عنایت خاص منجی موعود قرار گرفته و زمینه کسب فیض را در او قویتر می‏سازد؛ زیرا این نماد، نمود فاطمی بودن این امت می‏باشد که خدای سبحان، رسالت پرچمداریش را بر عهده زن نهاده است.[۱۵]

● خوش اخلاقی

* امام حسین(ع) و یارانش

قال الامام الحسین‏ (ع) : الْخُلْقُ الْحَسَنُ عِبادَةٌ.[۱۶]
اخلاق نیکو عبادت است.

* امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش

امام صادق(ع)  فرمودند: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ.[۱۷]
هرکس دوست می‌دارد از یاران حضرت قائم، ع ، باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید.
خود حضرت نیز در دعای اَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطَّاعَةِ برای مردم خورفتاری را طلب نی نمایند: وَعَلَی الرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصافِ وَ حُسْنِ‏ السّیرَةِ و برمردم انصاف و خوشرفتاری ارزانی فرما.

● تقوا و پرهیزکاری

* امام حسین(ع) و یارانش

ابی عبدالله (ع) می فرمایند: أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقَاهُ أَنْ یُحَوِّلَهُ عَمَّا یَکْرَهُ إِلَى مَا یُحِبُّ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ.[۱۸]
شما را به تقوای الهی سفارش می‏کنم زیرا خداوند برای کسی که تقوای الهی داشته باشد ضمانت کرده که حالش را از آنچه ناخوش دارد به آنچه که دوست می‏دارد دگرگون سازد و از آنجا که گمان ندارد روزیش دهد.

* امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش

امام صادق(ع) فرمودند: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ…[۱۹]
هرکس دوست می‌دارد از یاران حضرت قائم، ع ، باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و… رفتار نماید.
حضرت خطاب به شیخ مفید می فرماید: أَنَّهُ مَنِ اتَّقَى رَبَّهُ مِنْ إِخْوَانِکَ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجَ مِمَّا عَلَیْهِ إِلَى مُسْتَحِقِّیهِ کَانَ آمِناً مِنَ الْفِتْنَةِ الْمُبْطِلَةِ وَ مِحَنِهَا الْمُظْلِمَةِ الْمُضِلَّةِ…[۲۰]
ما به تو اطمینان می‏دهیم که هر کس از برادران دینیت، تقوای الهی را رعایت کند و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه‏ نابود کننده و گرفتاریهای تیره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود.   

● روزی حلال

* امام حسین(ع) و یارانش

طلب روزی حلال
اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلَال.[۲۱]
بار الها! روزى حلالت را بر من بگستران.

بازتاب و نتیجه لقمه حرام‌
ابی عبدالله ع   روز عاشورا خطاب به دشمن می فرماید: کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ وَیْلَکُمْ أَ لَا تُنْصِتُونَ أَ لَا تَسْمَعُونَ.[۲۲]
همه‏ی در نافرمانی امر من مصرید و سخن مرا نخواهید پذیرفت زیرا که شکمهای شما همه‏ی از مال حرام پر است و کار قلب شما و قفل آن آن‏سان سرسری نیست، قفلی که خدا زده نمی‏توان شکست‌ای وای به شما! آیا این اندازه بی‏انصافید؛ آیا انصاف نمی‏دهید؟ آیا گوش فرانمی‏دهید؟

* امام مهدی عج و منتظرانش

طلب روزی حلال
ونحن نسئلک من الرزق ما یکون صلاحا للدنیا وبلاغا للاخرة.[۲۳]
و ما از تو روزی می خواهیم که در آن صلاح دنیا و رسیدن به آخرت است.
وَ أَکْثِرْ مِنَ الْحَلَالِ مَالِی…[۲۴]
و از راه حلال مالم را زیاد کن.
لزوم پرهیز از مال حرام و شبهه ناک
و طهر بطوننا من الحرام و الشبهة.[۲۵]
و شکمهای ما را از غذای حرام و شبهه ناک پاک پردان.

● دل از دنیا بریدن

* امام حسین (ع) و یارانش

نکوهش از دنیا پرستی
شخصی از سرمایه‏داران مدینه خانه بسیار مجلّلی ساخت و از امام حسین(ع) دعوت کرد تا ازنزدیک خانه او را تماشا کرده و برای او دعا کند، وقتی امام‏(ع) وارد آن خانه بسیار وسیع و اشرافی شد اظهار داشت:
قال الامام الحسین‏(ع) : أَخْرَبْتَ دارَکَ، وَ عَمَّرْتَ دارَ غَیْرِکَ، غَرَّکَ مَنْ فِی الأرْضِ، وَ مَقَتَکَ مَنْ فِی السَّماءِ.[۲۶]
امام حسین(ع) فرمود: خانه خویش «آخرت» را ویران کردی، و خانه دیگران «دنیا» را آباد ساختی، اهل روی زمین تو را گرامی خواهند داشت، امّا اهل آسمان دشمنت خواهند بود.
قیام حضرت نیز برای دنیا و پادشاهی آن نبود: أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)  [۲۷]  
من از شهر و دیار خویش نه براى راحت‏ طلبى و وانهادن مسئولیت به راه افتاده‏ام و نه براى خوشگذرانى و بیهودگى؛ نه انگیزه‏ام ستم کارى و بیدادگرى است و نه تبهکارى؛ بلکه براى اصلاح اوضاع امّت جدّم قیام کردم، و مى‏خواهم «امر به معروف» و «نهى از منکر» کنم، و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب عمل کنم…

* امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش

● دنیازدگی از آفات آخرالزمان

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ۶سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِیهِ سَرَائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فِیهِ عَلَانِیَتُهُمْ طَمَعاً فِی الدُّنْیَا لَا یُرِیدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ یَکُونُ دِینُهُمْ رِیَاءً لَا یُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ یَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ فَیَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِیقِ فَلَا یَسْتَجِیبُ لَهُم.[۲۸]
پیامبر خدا (ص)فرمود: بر مردم زمانى خواهد آمد که در اثر طمع در دنیا، باطن آنان ناپاک و ظاهرشان نیکو خواهد بود. آنان چیزى را که نزد پروردگارشان است نمى‏خواهند و دینشان ریائى است و هیچ ترسى از خدا با وجودشان آمیخته نشده است. خداوند همه آنان را دچار کیفر مى‏کند، در نتیجه آنان مانند کسى که در حال غرق شدن است خدا را مى‏خوانند ولى خدا به آنان پاسخ نمى‏دهد.

شمع عشق بهترین هدیه برای یک دوست آموزش کوچک کردن شکم پس از زایمان بصورت تصویری و کامل

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا من را با عنوان وبلاگ وحید جنتی و آدرس http://vahidjam.lxb.ir/ لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک من در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.